کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کوچه
/kuče/
معنی
راه باریک میان شهر یا ده.
〈 کوچه دادن: (مصدر لازم) [مجاز] راه باز کردن مردم برای عبور کسی؛ راه دادن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برزن، خیابان، گذرگاه، معبر
دیکشنری
alley, alleyway, court, lane, passageway
-
جستوجوی دقیق
-
کوچه
لغتنامه دهخدا
کوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) محله و برزن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعضی گویند به معنی برزن است که به عرب محله خوانند. (برهان ).محله ٔ کوچک . برزن . (فرهنگ فارسی معین ) : پس در این کوچه نیست راه شماراه اگر هست ، هست آه شما. سنائی .هفت شهر عشق را ...
-
کوچه
لغتنامه دهخدا
کوچه . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کنگاور که در بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان واقع است و 320 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کوچه
لغتنامه دهخدا
کوچه . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میرعبدی که در بخش دستیاری شهرستان چاه بهار واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کوچه
واژگان مترادف و متضاد
برزن، خیابان، گذرگاه، معبر
-
alley 2
کوچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] راه باریک بین منازل مسکونی برای دسترسی به آنها
-
کوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ کوی] kuče راه باریک میان شهر یا ده.〈 کوچه دادن: (مصدر لازم) [مجاز] راه باز کردن مردم برای عبور کسی؛ راه دادن.
-
کوچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمصغ .) کوی ، محل عبور و مرور. ؛ خود رابه ~ی علی چپ زدن کنایه از: خود را به نادانی و نشنیدن و بیراهه زدن .
-
کوچه
دیکشنری فارسی به عربی
شارع , طريق , ممر
-
کوچه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: küča طاری: küča طامه ای: küča طرقی: küča کشه ای: küča نطنزی: kuča
-
واژههای مشابه
-
کوچه پس کوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kučepaskuče کوچههای تنگ یکی پس از دیگری؛ کوچۀ باریک.
-
کوچه ٔ شکر
لغتنامه دهخدا
کوچه ٔ شکر. [ چ َ / چ ِ ی ِ ش َ ک َ ] (اِخ ) نام محله ای است بسیار تنگ در اصفهان . (آنندراج ) : اثری هیچ نباشد ز دهانت که تراکوچه ٔ تنگ شکر راه گریز دهن است . محسن تأثیر (از آنندراج ).حرف از آن لب چه عجب مختصر آید بیرون باید از کوچه ٔ تنگ شکر آیدبیر...
-
کوچه ٔ غریبان
لغتنامه دهخدا
کوچه ٔ غریبان . [ چ َ / چ ِ ی ِ غ َ ] (اِخ ) نام محله ای به تهران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کوچه ٔ فولاد
لغتنامه دهخدا
کوچه ٔ فولاد. [ چ َ / چ ِ ی ِ ] (اِخ ) نام محله ای در اصفهان . (آنندراج ) : شیشه ٔ ما تا به کی همسایه ٔ خارا بودبیش از این در کوچه ٔ فولاد نتوان زیستن .شرف الدین شفائی (از آنندراج ).
-
کوچه ٔ گلبار
لغتنامه دهخدا
کوچه ٔ گلبار. [ چ َ / چ ِ ی ِ گ ُ ] (اِخ ) نام محله ای از اصفهان . (آنندراج ) : کی بهند از هوس سیر صفاهان تنهازخم پرخون دلم کوچه ٔ گلبار نبود.عبداللطیف خان تنها (از آنندراج ).