کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوچنده
لغتنامه دهخدا
کوچنده . [ چ َ دَ / دِ] (نف ) رحلت کننده . مهاجرت کننده . کوچ کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوچیدن و کوچ شود.
-
کوچنده
واژگان مترادف و متضاد
راحل، مهاجر
-
جستوجو در متن
-
مهاجر
فرهنگ واژههای سره
کوچنده
-
کوچان
لغتنامه دهخدا
کوچان . (نف ، ق ) کوچنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در حال کوچیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مهاجر
واژگان مترادف و متضاد
۱. رحیل، کوچنده، کوچکننده، کوچگر، هجرتکننده، مسافر ≠ مقیمصفت اشغالگر، حملهور، متهاجم، یورشگر ۲. خشونتطلب ≠ مدافع
-
cyclonic scale
مقیاس چرخندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مقیاس سامانههای پُرفشار و کمفشار کوچنده یا امواج چرخندی وَردسپهر با طولِموج 1000 تا 4000 کیلومتر متـ . مقیاس همدیدی synoptic scale
-
اشوم
واژهنامه آزاد
شوارتس (1382) « اشوم » را در جنوب پارس باقیمانده زموم می داند. [2] واژه « زموم » جمع زومه می باشد که جغرافی نویسان به شکل «زُم » یا به صورت « رَم » به کاربرده اند. در نظام سنتی عشایر کوچنده ایران برای استفاده بهینه از مراتع سردسیری و گرمسیری دو تا...