کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوپه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوپه کردن
لغتنامه دهخدا
کوپه کردن . [ کوپ ْ پ َ / پ ِ / کو پ َ / پ ِ ] (مص مرکب ) روی هم انباشتن چیزی را. توده کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
compartment coach
واگن کوپهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی که به اتاقکهای متعدد تقسیم شده باشد
-
جستوجو در متن
-
compartment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محفظه، کوپه، قسمت، تقسیم کردن
-
مقصورة
دیکشنری عربی به فارسی
کوپه , قسمت , تقسيم کردن
-
شاخ
لغتنامه دهخدا
شاخ . (اِ) شاخه . شغ. شغه . غصن . فرع . قضیب . فنن . خُرص ، خِطر. خَضِر. نجاة. عِرزال . بار.رجوع به بار شود. شاخ درخت . (فرهنگ جهانگیری ) (فهرست ولف ) . فرع در مقابل تنه و نرد. در گنابادی معادل شاخه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ، ذیل شاخ ). در تکلم ش...