کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوپله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کوپله
/kupale/
معنی
۱. حباب.
۲. طاقی ساختهشده از گل که در ایام سرور به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
canopy
-
جستوجوی دقیق
-
کوپله
لغتنامه دهخدا
کوپله . [ پ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) قبه ای را گویند که در ایام شادی و آیین بندی و جشن و عروسی بندند. (برهان ). قبه ای که در ایام عید و جشن و عروسی بر پای کنند و به رسم آذین در شهرها بندند و زینت کنند و پس از اتمام برچینند و اگر باران ببارد ضایع شود. (آنند...
-
کوپله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kupale ۱. حباب.۲. طاقی ساختهشده از گل که در ایام سرور به کار میرود.
-
کوپله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) موی فرق سر، کاکل .
-
کوپله
فرهنگ فارسی معین
(پَ لِ یا لَ) (اِ.) شکوفه و بهاره درخت .
-
جستوجو در متن
-
copperleaf
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوپله
-
قفل
واژهنامه آزاد
کوپَلِه، یا به کوتاه کُپل. «قفل» تازی شدۀ «کوپله» است. آن با couple در زبان های اروپایی همریشه است. بروید به دهخدا، سرواژۀ کوپله.
-
قفل
واژگان مترادف و متضاد
بسته، بند، کلون، کوپله ≠ کلید
-
اشنیدن
لغتنامه دهخدا
اشنیدن . [ اِ دَ ] (ص ) شنیدن : بر مستراح کوپله سازیده ست بر مستراح کوپله که اشنیده ست ؟ منجیک .و رجوع به شعوری ج 1 ص 141 شود.
-
کاکل
واژگان مترادف و متضاد
۱. زلف، طره، کوپله، گیسو، گیس، مو ۲. کاکله، هل
-
حجاء
لغتنامه دهخدا
حجاء. [ ح َ ] (ع اِ) حباب . کوپله . قبه ٔ آب که از باران پدید آید.
-
حجاة
لغتنامه دهخدا
حجاة. [ ح َ ] (ع اِ) یکی حجا، کوپله ٔ آب . (از منتهی الارب ). یک حباب .
-
حجاة
لغتنامه دهخدا
حجاة. [ ح َ ] (ع اِ) یک حجا. یک حباب .یکی کوپله . یکی از سوارگان آب . حَجا. || خوانندگی و ترنم که به آهستگی کنند. (منتهی الارب ).
-
سوارک
لغتنامه دهخدا
سوارک . [ س َ رَ ] (اِ مصغر) جایه . غنچه . کوپله . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
کوبله
لغتنامه دهخدا
کوبله . [ ب َ ل َ / ل ِ / ک َ / کُو ب َ ل َ / ل ِ ] (اِ) موی سر و کله ٔ سر آدمی باشد. (برهان ) (آنندراج ). موی فرق سر و موی کله ٔ سر. (ناظم الاطباء). || در السامی فی الاسامی و دستوراللغة در معنی «حباب » و «فقاقیع» کوبله آمده . (حاشیه ٔ برهان چ معین )...