کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کؤبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کؤبة
لغتنامه دهخدا
کؤبة. [ ک ُ ءَ ب َ ] (ع اِ) ننگ و عار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و یقال : ما به کؤبة؛ ای عار و حیاء. (منتهی الارب ). آنچه از آن شرم کرده شود، یقال : ما فیه کؤبة. (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
کوبه
لغتنامه دهخدا
کوبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) هر چیز را گویند که بدان چیزی کوبند و عربان مدق گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). آلت کوبیدن که به عربی آن را مدق گویند. (آنندراج ). هر چیز که بدان چیزها کوبند چون دسته ٔ هاون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرید آن ز بازوش برک...
-
کوبه
لغتنامه دهخدا
کوبه . [ ک ُ ب ِ ] (اِخ ) کبه . شهری است در ژاپن ، واقع در جزیره ٔ هونشو، دارای 151000 تن سکنه و مرکز بزرگ صنعتی است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کوبة
لغتنامه دهخدا
کوبة. [ ب َ ] (ع اِ) نرد یا شطرنج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نرد به لغت یمن . (المعرب جوالیقی ). نرد در کلام اهل یمن و گویند شطرنج . (از اقرب الموارد). || طبلک باریک میان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بربط. (منتهی...
-
کوبة
لغتنامه دهخدا
کوبة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ) دریغ و پشیمانی بر گذشته و فوت شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
beater
کوبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] وسیلهای برای نواختن سازهای کوبهای که غالباً از چوب یا فلز ساخته میشود
-
کوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kube ۱. آلت کوبیدن.۲. چکش.۳. چکش در خانه.
-
کوبه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِ.) هر چیز که با آن چیز دیگر را کوبند.
-
کوبه کاری
لغتنامه دهخدا
کوبه کاری . [ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) کتک کاری و کوفتگی و ضرب . (ناظم الاطباء).
-
Kobe one-quarter theorem
قضیۀ یکچهارم کوبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
percussionist
کوبهاینواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوازندۀ سازهای کوبهای
-
wheel peener
کوبۀ جان چرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دستگاهی برای ایجاد تنش فشاری بر روی سطح جان چرخ
-
percussion instruments
سازهای کوبهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] سازهایی، غالباً از پوستصداها یا خودصداها، که در آنها با ضربه زدن یا کوبیدن مستقیم بر عامل مرتعششونده صدا تولید میشود
-
struck bells
زنگهای کوبهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از زنگها که کوبۀ آنها به بدنۀ ساز متصل نیست