کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوه مانند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کوه بری
لغتنامه دهخدا
کوه بری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل کوه بر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوه بُر شود.
-
کوه بن
لغتنامه دهخدا
کوه بن . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از بخش قصرقند که در شهرستان چاه بهار واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کوه بنه
لغتنامه دهخدا
کوه بنه . [ ب ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان است که 331 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کوه بنیاد
لغتنامه دهخدا
کوه بنیاد. [ ب ُ ] (ص مرکب ) عظیم الجثه و بزرگ و استوار چون کوه : روزی صیادان پیلی وحشی گرفتند... بادحرکت ، آتش سرعت ،... ابرنهاد، کوه بنیاد. (سندبادنامه ص 56).
-
کوه بیجار
لغتنامه دهخدا
کوه بیجار. (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان است و 278 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کوه بیستون
لغتنامه دهخدا
کوه بیستون . [ هَِ ] (اِخ ) رجوع به بیستون شود.
-
کوه پاسان
لغتنامه دهخدا
کوه پاسان . (اِخ ) دهی از دهستان ایراندکان که در بخش خاش شهرستان زاهدان واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کوه پر
لغتنامه دهخدا
کوه پر. [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش کلاردشت که در شهرستان نوشهر واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کوه پردازی
لغتنامه دهخدا
کوه پردازی . [ پ َ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح نقاشی ) تجسم دادن منظره ٔ کوه . نقاشی و طراحی کوه . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
کوه پس
لغتنامه دهخدا
کوه پس . [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دیلمان که در بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان واقع است و 539 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کوه پشت
لغتنامه دهخدا
کوه پشت . [ پ ُ ] (ص مرکب ) بر وزن و معنی کوزپشت است که به عربی هضبه خوانند. (برهان ). کج و خمیده و کوزپشت . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف «کوزپشت » است ، ولی لغتاً صحیح می نماید. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || قوی پشت . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
کوه پنج
لغتنامه دهخدا
کوه پنج .[ پ َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان سیرجان و مرکب از 48 آبادی بزرگ و کوچک و دارای 4000 تن سکنه است . مرکز آن بیدخیری می باشد و قرای مهم آن عبارتند از: ده بالا، گهدیج ، عباس آباد، باغ خشک خاتون مرده و لای کرباس . (از فرهنگ جغراف...
-
کوه توان
لغتنامه دهخدا
کوه توان . [ ت َ ] (ص مرکب ) دارای قوت و قدرت کوه . پرزور. (از فرهنگ فارسی معین ) : مرکبان کوه توان بر مثال کشتیهای گران در آن دریا سیاحت می کردند. (جوامعالحکایات از فرهنگ فارسی معین ).
-
کوه جفتان
لغتنامه دهخدا
کوه جفتان . [ ج ُ ] (اِخ ) دهی ازدهستان بخش شهداد که در شهرستان کرمان واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کوه جگر
لغتنامه دهخدا
کوه جگر. [ ج ِ گ َ ] (ص مرکب ) کنایه از مردم صاحب حوصله و دلیر و شجاع باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). کنایه از مردم شجاع و دلاور. (آنندراج ). کنایه از شجاع ، دلیر و دلاور. (از فرهنگ فارسی معین ) : دریاکشان کوه جگر باده ای به کف کز تف به کوه لرزه ٔ دری...