کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوهین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوهین
لغتنامه دهخدا
کوهین . (اِخ ) دهی از دهستان تفرش است که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 620 تن سکنه دارد. غاری به نام علی خورنده در کوه مجاور این ده وجود دارد که جالب توجه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). از دیه های طبرش است . (تاریخ قم ص 139).
-
کوهین
لغتنامه دهخدا
کوهین . (اِخ ) دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کوهین
لغتنامه دهخدا
کوهین . (ص نسبی ) منسوب به کوه . کوهی . جبلی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) گیاهی است که بیخ آن به بیخ نی می ماند و در زمین شیارکرده بسیار است . (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). کوهم . (ناظم الاطباء).
-
کوهین
لغتنامه دهخدا
کوهین . [ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین و در بیست هزارگزی شمال غربی ضیأآباد و سر راه شوسه ٔ قزوین به رشت واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 922 تن سکنه دارد. دارای بهداری و دهداری و ژاندارمری است . (از فرهن...
-
واژههای مشابه
-
کوهین عطار
لغتنامه دهخدا
کوهین عطار. [ ن ِ ع َطْ طا ] (اِخ ) رجوع به ابوالمنی (ابونصرحفاظ، معروف به کوهین عطار اسرائیلی هارونی ) شود.
-
جستوجو در متن
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) حفاظ معروف به کوهین عطّار. رجوع به ابوالمنی ابونصر حفاظ شود.
-
گزنه
لغتنامه دهخدا
گزنه . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، واقع در 37 هزارگزی شمال ضیأآباد و 3هزارگزی راه عمومی . هوای آن سرد و دارای 292 تن سکنه است . آب آنجا بهار از رودخانه ٔ کوهین و قنات تأمین میشود. و محصول آن غلات ، عدس آبی و د...
-
کوهم
لغتنامه دهخدا
کوهم . [ هَِ ] (اِ) با ثانی مجهول و کسر ثالث که ها باشد، لیکن به طریق خفا بیان باید کرد چنانکه مسمای «ها» بفعل آید و به سکون میم ، گیاهی است که آن در زمین شیار کرده می باشد و بیخ و ریشه ٔ آن به نی می ماند. (برهان ) (آنندراج ). با های غیرملفوظ گیاهی ک...
-
ابوالمنی
لغتنامه دهخدا
ابوالمنی . [ اَ بُل ْ م ُ نا ] (اِخ ) ابونصر حفاظ معروف به کوهین عطار اسرائیلی هارونی . او راست : منهاج الدکان فی الطب که 658 هَ . ق . در قاهره برای پسر خویش نوشته و آن را از دستور مارستانی و عده ای اقرباذانیات مختارة مانند ارشاد و مکی و اقرباذین ابن...
-
داس قلعه
لغتنامه دهخدا
داس قلعه . [ ق َ ع ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . در 21هزارگزی خاوری گل تپه و 3هزارگزی شمال کوهین . کوهستانی ، سردسیر و دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه ها و قنات و در بهار از رودخانه قوره جین . محصولات آنجا غلات ...