کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کومهایبارازاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
cumulonimbogenitus
کومهایبارازاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری که از ابر کومهایبارا زاده شده باشد
-
واژههای مشابه
-
cumulus
کومهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابرهای جداازهم و معمولاً چگال، با خطوط مرزی واضح، که نمای آنها به شکل خاکریز یا گنبد یا برجهای در حال افزایش و گسترش است و برآمدگی بخش فوقانی آنها اغلب به گلکلم شباهت دارد؛ بخشهای رو به آفتاب این ابرها غالباًً سفید درخشان و پایۀ آنها ب...
-
کومه
لغتنامه دهخدا
کومه . [ م َ / م ِ ] (اِ) با ثانی مجهول ، خانه ای را گویند که از نی و علف سازند و گاهی پالیزبانان در آن نشسته و محافظت فالیز و زراعت کنند و گاهی صیادان در کمین صید نشینند. (برهان ). خرگاهی که از چوب و علف در صحرا سازند و پالیزبانان و مزارعان در آن نش...
-
کومة
لغتنامه دهخدا
کومة. [ م َ ] (ع اِ)کومه . توده ٔ خاک بلند برداشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). توده ای از خاک و جز آن و آن را صبره گویند. ج ، کُوُم ، اکوام . (از اقرب الموارد). توده . کپه : یک کپه خاک ؛ یک کومه ٔ خاک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کومه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پشته، توده ۲. آشیان، آلاچیق، آلونک، عریش، کپر، کلبه، لانه
-
کومه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kume پناهگاه کوچکی که فالیزبانان و شکارچیان با شاخوبرگ درختان در بیابان برای خود درست میکنند.
-
کومه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کومَة] kume تودۀ خاک.
-
کومه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kume = آبکامه
-
کومه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) آلونک ، کلبه .
-
کومة
دیکشنری عربی به فارسی
عجول و بي پروا , متهور , گستاخ , بي حيا , بي شرم , توده , کپه , کومه , پشته , انبوه , گروه , جمعيت , توده کردن , پرکردن , پشته کردن
-
کومه
دیکشنری فارسی به عربی
کومة
-
کومهای بادبسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← ابر کومهای بادبسامان
-
cumulonimbus
کومهایبارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابر سنگین و چگال، با گسترش قائم چشمگیر و به شکل کوه یا برجهای عظیم؛ دستکم بخشی از قسمت فوقانی آن معمولاً هموار یا رشتهرشته یا مخطط و همواره تخت است؛ این بخش اغلب به شکل سندان یا پرۀ بسیار بزرگ گسترش مییابد؛ زیر پایۀ این ابر که معمولاً...
-
cumuliform
کومهایدیس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری که ویژگی اصلی آن گسترش قائم بهصورت تپه و گنبد و برج باشد