کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کولی گری ،() کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کولی،کولی گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
سواری ،سواری گرفتن
-
کولی خانه
لغتنامه دهخدا
کولی خانه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ کولیان . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کولی (معنی اول ) شود. || جای پر ازدحام و هیاهو. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کولی قرشمال
لغتنامه دهخدا
کولی قرشمال . [ ک َ / کُو ق ِ رِ ] (اِ مرکب ) نام طایفه ای از کولیها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کولی شود. || (ص مرکب ) دشنام گونه ای است به زن یا دختری که بسیار داد و فریاد کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کولی (معنی دوم ) شود.
-
کولی گیری
لغتنامه دهخدا
کولی گیری . [ ک َ / کُو ] (حامص مرکب ) کولیگری . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به مدخل قبل شود.
-
Phytolacca
سرخاب کولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از میخکسانان چندساله که بومی امریکای شمالی و جنوبی و شرق آسیا و زلاندنو هستند و موادی دارند که برای پستانداران سمی است، اما پرندگان بهراحتی میوۀ آنها را میخورند، زیرا پوستۀ دانۀ آنها در دستگاه گوارش پرندگان قابل هض...
-
خروس کولی
فرهنگ فارسی معین
(خُ. کُ) (اِمر.) پرنده ای است وحشی مانند خروس ، دارای چشم های درشت و پای های دراز و بال های بزرگ و دم پهن و کاکلی از پر بر سر دارد.
-
جال کولی
لغتنامه دهخدا
جال کولی . (اِخ ) در قدیم به ناحیتی از نواحی ری گفته میشده است . حمداﷲ مستوفی آرد: چهارم ناحیت غار است وسبب تسمیه ٔ غار آن است که امام زاده ای از فرزندان امام موسی کاظم (ع ) را در ری قصد کشتن او کردند و او از آن ظالمان فرار نموده در حوالی جال کولی غا...
-
علی کولی
لغتنامه دهخدا
علی کولی . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی ، بخش مرکزی شهرستان دزفول . دارای 100 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ دز تأمین میشود. و محصول آن غلات و برنج و کنجد است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
انگور کولی
لغتنامه دهخدا
انگور کولی . [ اَ رِ ک َ ] (اِ مرکب ) کشمش کولی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به کشمش کولی شود.
-
خروس کولی
لغتنامه دهخدا
خروس کولی . [ خ ُ ک َ / کُو ] (اِمرکب ) مرغی است حلال گوشت و ازجمله ٔ طیور وحشی می باشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
مرد کولی
دیکشنری فارسی به عربی
جاودار
-
ماهی کولی
دیکشنری فارسی به عربی
سنمور
-
شبیه کولی
دیکشنری فارسی به عربی
غجري
-
ماهی کولی
لهجه و گویش تهرانی
نوعی ماهی
-
کولی گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
بیگاری کشیدن