کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کوفته قلقلی
لغتنامه دهخدا
کوفته قلقلی . [ ت َ / ت ِ ق ِ ق ِ ] (اِ مرکب ) شامیی است به اندازه ٔ گردویی و بزرگتر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کله گنجشکی . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به کوفته ریزه شود. || گاهی به اشخاص چاق و تپل و کوتاه و گرد قلمبه (خاصه کودکانی که ...
-
کوفته نخودچی
لغتنامه دهخدا
کوفته نخودچی . [ ت َ / ت ِ ن ُ / ن َ خُدْ ] (اِمرکب ) نوعی کوفته . رجوع به کوفته (معنی آخر) شود.
-
غم کوفته
لغتنامه دهخدا
غم کوفته . [ غ َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) آنکه یا آنچه غم او را بفرساید ودرهم کوبد. غمزده . کوفته و خسته از غم : پیش آی و مرا از طلب بوسه تهی کن وین بار گران از دل غم کوفته بردار. فرخی .رجوع به غم شود.
-
نیم کوفته
لغتنامه دهخدا
نیم کوفته . [ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بلغور. جریش . پله کو. نیم کوب . که تمام خرد نشده باشد به کوفتن . (یادداشت مؤلف ).
-
تجربت کوفته
لغتنامه دهخدا
تجربت کوفته . [ ت َ رِ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) که بسیار تجربت کرده باشد. آنکه از بسیاری تجربت کردن فرسوده بود. در این بیت مسعودسعد بمعنی مجرب ، آزموده آمده است : تجربت کوفته دلیست مرانه خطایی درو نه طغیانست .مسعودسعد.
-
خرمن کوفته
لغتنامه دهخدا
خرمن کوفته . [ خ ِ یا خ َ م َ ن ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خرمنی که آنرا کوبیده اند. خرمنی که آماده برای جدا کردن دانه های آن از سایر قسمتهای آن است . عَرْمة. قِصِری .
-
غم کوفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] qamkufte آنکه از غم و اندوه فرسوده و درهمکوفته شده باشد؛ کوفته و فرسوده از غم؛ غمزده.
-
کوفته شدن
دیکشنری فارسی به عربی
کدمة
-
کوفته قلقلی
لهجه و گویش تهرانی
گوشت چرخ کرده به اندازه یک گلوله کوچک
-
شل و کوفته
لغتنامه دهخدا
شل و کوفته . [ ش ُ ل ُ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) مطبوخی نه با اجزائی تمام ونه با دقتی در حد پختن آن . پلویی بد پخته که آب بسیار دارد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شل و شفته شود.
-
شِفته و کوفته
فرهنگ گنجواژه
پلوی وارفته.
-
جستوجو در متن
-
قلقلی
لهجه و گویش تهرانی
گرد : کوفته قلقلی=کوفته ریزه
-
مدقوق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] madquq ۱. کوفته؛ کوفتهشده.۲. (پزشکی) مبتلا به سل.
-
تصادم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasādom به هم زده شدن؛ به هم کوفته شدن؛ سخت به هم خوردن دو چیز؛ کوفته شدن دو جسم به یکدیگر.
-
کویسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کسته› kaviste کوفتهشده.