کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوشایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوشایی
لغتنامه دهخدا
کوشایی . (حامص ) جد. جهد. سعی . کوشش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوشا بودن : سدیگر چو کوشایی ایزدی که از جان پاک آید و بخردی .فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 8 ص 2537).
-
جستوجو در متن
-
تخشایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] to(a)xšāy(')i کوشایی؛ کوشنده بودن.
-
تخشایی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) 1 - (حامص .) کوشایی و چالاکی . 2 - (اِ.) کارخانة اسلحه سازی .
-
فعالانه
فرهنگ فارسی معین
(فَ عّ نِ) [ ع - فا. ] (ق مر.) با کوشایی ، باپرکاری .
-
تنآسایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تنبلی، تنپروری، کاهلی، لاقیدی ≠ کوشایی، تلاشگری، جهد ۲. رفاهجویی، رفاهطلبی