کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوسه کهریزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کوسه ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kusemāhi = کوسه۲
-
کوسه ماهی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) نوعی ماهی عظیم - الجثه که مهاجم ، خطرناک و گوشتخوار است . رنگش قهوه ای و درازی بدنش به شش متر می رسد.
-
قلعه کوسه
لغتنامه دهخدا
قلعه کوسه . [ ق َ ع َ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد،واقع در 42هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن 240 تن است . آب آن از رودخانه و محصول آن غل...
-
قره کوسه
لغتنامه دهخدا
قره کوسه . [ ق َ رَ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع در 52 هزارگزی شمال باختری مشهد و 2 هزارگزی شمال شوسه ٔ مشهد به قوچان . موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 220 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر...
-
کوسه ماهی
دیکشنری فارسی به عربی
سمک القرش
-
کاسه کوسه
فرهنگ گنجواژه
ظروف.
-
Carcharodon carcharias
کوسۀ سفید حقیقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ کوسهایان و راستۀ کوسهسانان و بالاراستۀ نرمآبششداران که بسیار بزرگ است و سطح پشتی آن خاکستری مایل به آبی است و بین رنگ سطوح پشتی و شکمی مرز کاملاً مشخصی در پهلوها نیست
-
Orectolobbiformes
کوسهنهنگسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] آبزیانی کوچک تا بسیار بزرگ که شیار بینی آنها برجسته است و به کوسهسانان شبیه هستند
-
Rhincodon typus
کوسهنهنگ مونهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ کوسهنهنگیان و راستۀ کوسهنهنگسانان و بالاراستۀ نرمآبششداران که بزرگترین ماهی دنیاست
-
کوسه بر نشین
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ نِ) (اِمر.) جشنی بود که ایرانیان در اول ماه آذر برپا می کردند بدین وجه که مردی کوسه و یک چشم و بدقیافه و مضحک را بر خری سوار می کردند و دارویی گرم بر بدن او طلا می نمودند و آن مرد مضحک بادزنی در دست داشت و پیوسته خود را باد می زد و از گرما ش...
-
جشن کوسه برنشین
لغتنامه دهخدا
جشن کوسه برنشین . [ ج َ ن ِ س ِ ب َ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به کوسه برنشین در همین لغت نامه شود.
-
علی آباد کوسه
لغتنامه دهخدا
علی آباد کوسه . [ ع َ دِ س َ ] (اِخ )دهی است از دهستان حشون بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 40 هزارگزی باختر بافت ، و 10 هزارگزی شمال راه فرعی سیرجان به بافت . ناحیه ای است جلگه و سردسیر، ودارای 78 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ...
-
قره کوسه لر
لغتنامه دهخدا
قره کوسه لر. [ ق َ رَ س َ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 16 هزارگزی شمال ضیأآباد و 14 هزارگزی راه عمومی . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیر است . سکنه ٔ آن 198 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و جز...
-
نوعی کوسه ماهی
دیکشنری فارسی به عربی
سمک ملائکي
-
کاسه و کوسه
فرهنگ گنجواژه
بند و بساط.