کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کوسن
/kusan/
معنی
بالش کوچک تزیینی که برای تکیه دادن روی مبل یا کاناپه گذاشته میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cushion, pillow
-
جستوجوی دقیق
-
کوسن
لغتنامه دهخدا
کوسن . [ س َ ] (اِ) (در بم ) قسمی گیاه طبی که شکم راند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کوسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: coussin] kusan بالش کوچک تزیینی که برای تکیه دادن روی مبل یا کاناپه گذاشته میشود.
-
کوسن
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ فر. ] (اِ.) بالش ، بالشتک .
-
کوسن
دیکشنری فارسی به عربی
مسند
-
کوسن
واژهنامه آزاد
بالشت، بالشتک.
-
واژههای مشابه
-
با کوسن وبالش نرم مزین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مسند
-
جستوجو در متن
-
cushioned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوسن، لایه گذاشتن، با کوسن و بالش نرم مزین کردن
-
braziery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوسن
-
cushion calamint
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کماندار کوسن
-
نازبالش
واژگان مترادف و متضاد
بالش، پشتی، کوسن
-
مسند
دیکشنری عربی به فارسی
متکا , نازبالش , کوسن , مخده , زيرسازي , وسيله اي که شبيه تشک باشد , با کوسن وبالش نرم مزين کردن , لا يه گذاشتن , چنبره
-
squab
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سگ، تپلی، کوسن، نیمکت، جوجه، چاق و چله
-
cushioning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انعطاف پذیری، لایه گذاشتن، با کوسن و بالش نرم مزین کردن