کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کوزه
/kuze/
معنی
ظرف سفالی دستهدار یا بیدسته، کوچکتر از خم برای آب یا چیز دیگر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آبخوری، سبو، سفالینه
۲. خمیده، گوژ
دیکشنری
cruse, jug
-
جستوجوی دقیق
-
کوزه
لغتنامه دهخدا
کوزه . [ زَ / زِ ] (ص ) کوز. کوژ. پشت خمیده . دوتا. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوزه پشت شود.
-
کوزه
لغتنامه دهخدا
کوزه . [ زَ /زِ ] (اِ) ظرفی است گردن دراز که در آن آب نگهدارند.(آنندراج ). صراحی سفالی آبخوری که گردن دراز تنگی دارد. (ناظم الاطباء). ظرفی است گلین و گردن دراز که درآن آب و مایعات دیگر ریزند. (فرهنگ فارسی معین ). ظرف سفالین با سری تنگ و با دسته که در...
-
کوزه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبخوری، سبو، سفالینه ۲. خمیده، گوژ
-
کوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کواز، کوازه، کراز› kuze ظرف سفالی دستهدار یا بیدسته، کوچکتر از خم برای آب یا چیز دیگر.
-
کوزه
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ) (اِ.) ظرف دسته دار یا بی دستة سفالین . ؛در ~گذاشتن و آبش را خوردن بیهودگی چیزی را آشکارا دیدن .
-
کوزه
دیکشنری فارسی به عربی
ابريق , دورق
-
کوزه
لهجه و گویش تهرانی
ظرف سفالی آبخوری
-
کوزه
لهجه و گویش تهرانی
کوزه سفالی حاوی باروت که از آن آتش فواره میزد.
-
واژههای مشابه
-
کوزة
لغتنامه دهخدا
کوزة. [ ک ِ وَ زَ ] (ع اِ) ج ِ کوز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کوز شود.
-
کوزه کوزه کردن
لغتنامه دهخدا
کوزه کوزه کردن . [ زَ زَ / زِ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب )قاچ کردن . پهلو کردن خربزه و غیره را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تشرید. (زمخشری ، یادداشت ایضاً).
-
گل کوزه
لغتنامه دهخدا
گل کوزه . [ گ ُ ل ِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی را گویند که در کوزه ها گذاشته به مجلس آورند، مانند: نسرین و نرگس . (انجمن آرا). نسرین . (برهان ) (جهانگیری ). گل نسرین که گل مشکی نیزگویند و به هندی سیوتی خوانند. (فرهنگ رشیدی ). گلی سفید مشا...
-
کشف کوزه
لغتنامه دهخدا
کشف کوزه . [ ک َ ش َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) کوزه ٔ دهان فراخ . مِسطَح . (یادداشت مؤلف ).
-
کوزه ٔ پنبه
لغتنامه دهخدا
کوزه ٔ پنبه . [ زَ / زِ ی ِ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غنچه ٔ پنبه . (آنندراج ). جوزق . (ناظم الاطباء). غوزه ٔ پنبه . و رجوع به جوزق و غوزه شود.
-
کوزه ٔ فصاد
لغتنامه دهخدا
کوزه ٔ فصاد. [ زَ / زِ ی ِ ف َص ْ صا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ظاهراً ظرفی سفالین بوده است فصادان را که هنگام فصد، خون بیمار را در آن می ریختند و یا برای کشیدن خون از بدن چون مکنده ای به کار می بردند : کوزه ٔ فصاد گشت سینه ٔ او بهر آنک موضع هر مبضع ...