کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کوزر
/ku(o[w])zar/
معنی
خوشۀ گندم که هنگام کوبیدن خرمن خرد نشده باشد؛ کوزاره.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوزر
لغتنامه دهخدا
کوزر. [ زَ ] (اِ) خوشه ٔ گندم و جوی را گویند که در وقت کوفتن خرمن خرد نشده باشد و بار دیگر بکوبند و آن را به عربی قصاله و قصامه خوانند (برهان ) (آنندراج ). در یزدی «کوزاره »، گندم از خوشه بیرون نیامده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || غربیلی که آهک و سنگ...
-
کوزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ku(o[w])zar خوشۀ گندم که هنگام کوبیدن خرمن خرد نشده باشد؛ کوزاره.
-
کوزر
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) 1 - خوشة گندم و جو. 2 - غربیل ، الک .
-
واژههای همآوا
-
کوذر
لغتنامه دهخدا
کوذر. [ ذَ ] (اِ) پوست گوساله را گویند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گودر. گودره . (برهان ). || گوساله را گویند. گودر. (برهان ). گودره . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).