کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کور و کل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بخت کور
لغتنامه دهخدا
بخت کور. [ ب َ ] (ص مرکب ) کوربخت . که بخت خوب ندارد. شوم بخت . بداختر. بدبخت . زن که شوی خوب نداشته باشد. (از یادداشت های لغتنامه ).- بخت کور شدن ؛ کوربخت شدن . بدبخت گشتن . شوم بخت شدن : نه هر کز پی شیر شد خورد گوربسا کس که از شیر شد بخت کور.اسدی ...
-
چم کور
لغتنامه دهخدا
چم کور. [ چ َ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: قریه ای است از قرای بلوک دشتی فارس . (از مرآت البلدان ج 4 ص 262).
-
کور الحداد
دیکشنری عربی به فارسی
کوره اهنگري , دمگاه , کوره قالگري , جعل , تهيه جنس قلا بي , جعل کردن , اسناد ساختگي ساختن , اهنگري کردن , کوبيدن , جلو رفتن
-
دل کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] delkur ۱. کودن.۲. بیذوق.۳. تیرهدل.
-
روز کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ruzkur آنکه نمیتواند در روز ببیند.
-
نان کور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] nānkur ۱. نمکنشناس؛ حقناشناس؛ نمکبهحرام.۲. [قدیمی] بخیل؛ دونهمت.
-
blind signature
امضای کور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] نوعی امضای رقمی که در آن امضاکننده بدون اطلاع از محتوای پیام اقدام به امضای آن میکند
-
کور موش
دیکشنری فارسی به عربی
خلد
-
اجاق کور
لهجه و گویش بختیاری
ojâq-kur اجاق کور، بدون فرزند، قطعالنسل.
-
زِن کور
لهجه و گویش بختیاری
ze:n-kur کورذهن، کندذهن، کودن.
-
فم کور
لهجه و گویش بختیاری
fa:m-kur کورذهن، کندذهن، کودن.
-
اُجاق کور
لهجه و گویش تهرانی
نازا،عقیم
-
بخت کور
لهجه و گویش تهرانی
بخت برگشته، کوربخت
-
بوف کور
لهجه و گویش تهرانی
نوعی جغد کوچک(کور = کوچک )،خربوف=جغد بزرگ.
-
موش کور
لهجه و گویش تهرانی
نوعی موش که زیر زمین زندگی میکند