کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کور موش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
blind landing
نشست کور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشست هواگَرد سرنشیندار در وضعیتی که خدمۀ پرواز قادر به مشاهدۀ نشانههای دیداری بیرون نیستند
-
hemianopic
نیمهکور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] فرد مبتلا به نیمهکوری
-
blind sector
قطاع کور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بخشی از صفحۀ رادار که بهدلیل وجود مانعی بر سر راه امواج رادار، بهصورت سایه مشخص میشود و اهداف موردنظر در آن دیده نمیشوند
-
blind zone
منطقۀ کور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، علوم نظامی] منطقهای که در آن نشانکها/ سیگنالها یا پژواک را نمیتوان دریافت کرد
-
نخود کور
لغتنامه دهخدا
نخود کور. [ ن ُ خ ُ دِ / ن ُ خُدْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی نخود برشته که از حد معمول ریزتر باشد و پوست آن به آسانی جدا نشود. مقابل نخود گل . این قسم نخود را در کرمان نخود کورو گویند.
-
نمک کور
لغتنامه دهخدا
نمک کور. [ ن َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کزاز پائین بخش سربند شهرستان اراک ، در 18هزارگزی شمال شرقی آستانه واقع است و 2232 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و بنشن و کشمش و چغندر قند و بادام ، شغل مردمش زراعت و قالی بافی است . (از فرهنگ جغ...
-
نمک کور
لغتنامه دهخدا
نمک کور. [ ن َ م َ ] (ص مرکب ) ناسپاس . کافرنعمت . (یادداشت مؤلف ).
-
سارجه کور
لغتنامه دهخدا
سارجه کور. [ ج َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس ، واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری گنبد قابوس . دشت و معتدل ، و آب آن ازرودخانه ٔ گرگان ، و محصول آن غلات و حبوبات و صیفی و لبنیات است ، 800 تن سکنه دارد که چادرنشین ه...
-
عباس کور
لغتنامه دهخدا
عباس کور. [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 19هزارگزی شمال باختری سر کوهه و 10هزارگزی شوسه ٔ زاهدان به زابل . ناحیه ای است واقع در جلگه ، هوای آن گرم و معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشو...
-
فتحی کور
لغتنامه دهخدا
فتحی کور. [ ف َ ] (اِخ ) از قزوینست . وی بسیار مردم آزار بود. در جوانی وفات یافت و این مطلع از اوست :غریب بر سر کوی حبیب میمیرم اجل بیا که به جایی غریب میمیرم .(از تحفه ٔ سامی ص 154).
-
فانی کور
لغتنامه دهخدا
فانی کور. [ ی ِ ] (اِخ ) شاعری فارسی زبان از بخاراست . و معما را نیک میداند و طبعش غرایب پسند است . از اوست این مطلع:نه داغ تازه مرا بر دل مشوش بودز کاروان غمت مانده جای آتش بود.(از مجالس النفائس میر علیشیر نوایی چ حکمت ص 160 و 90).
-
آب کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābkur ۱. آنکه از آب بیبهره است.۲. آنکه به کسی آب ندهد.۳. [قدیمی] خسیس؛ لئیم.
-
اجاق کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی. فارسی] [عامیانه، مجاز] 'ojāqkur کسی که بچهدار نمیشود؛ بیفرزند.
-
tritanope
آبیکور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] فرد مبتلا به آبیکوری
-
blind shrinkage
تنجش کور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] ← تنجش داخلی