کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کورچشمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کورچشمی
لغتنامه دهخدا
کورچشمی . [ چ َ / چ ِ ](حامص مرکب ) نابینایی . کوری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
کورچشم
لغتنامه دهخدا
کورچشم .[ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) نابینا را گویند. (آنندراج ). نابینا. کور. اعمی . (فرهنگ فارسی معین ) : گر آن کورچشمان به من نگروندز کری سخنهای من نشنوند. نظامی (اقبالنامه ). || (اِ مرکب ) پارچه ای ریزبافت که تار و پود آن نیک درهم و تنگ و فشرده باشد :...