کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کورمال کورمال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کورمال کورمال
لغتنامه دهخدا
کورمال کورمال . (ق مرکب ) در تداول عامه ، بااحتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی حرکت کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کورمال رفتن شود.
-
کورمال کورمال
لهجه و گویش تهرانی
با دید کم
-
جستوجو در متن
-
پلما پلما
واژهنامه آزاد
Pelma pelma کورمال کورمال
-
پلماس کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) کورمال کورمال حرکت کردن .
-
تعییث
لغتنامه دهخدا
تعییث . [ ت َع ْ ] (ع مص ) در تاریکی چیزی جستن و جستن اعمی چیزی را. (تاج المصادر بیهقی ). بدست جستن چیزی را در تاریکی : عیث فلان تعییثاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جستن چیزی را با دست بی آنکه آن را ببیند. (از اقرب الموارد). کورمال کورمال کردن در...
-
مال
لغتنامه دهخدا
مال . (حامص ) در بعضی ترکیبات به معنی مالیدن آید: گوشمال . خاکمال . (فرهنگ فارسی معین ). || (نف ) مشتق از مالیدن به معنی مالنده و لمس کننده و ساینده و همیشه بطور ترکیب استعمال می شود مانند دستمال و رومال یعنی جامه ای که بر دست و روی می مالند و دست و ...
-
پلماس
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) کورمال .
-
کتمکوری،کورمکوری
لهجه و گویش تهرانی
کم بینا ،کسی که چشمان خیلی ریز دارد، کورمال
-
کورموری
لغتنامه دهخدا
کورموری . (حامص ) کورمورکی . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به کورمورکی و کورمال شود.
-
کورمورکی
لغتنامه دهخدا
کورمورکی . (حامص ) به همان معنی کورمال کردن و کورمالی است . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به کورمالی و کورمالی کردن شود.
-
دسپلنه دسپلنه
واژهنامه آزاد
(میمه ای) دَسْپِلْنَه دَسْپِلْنَه یا دَسْپِلْنَه دَسْپِلْنَه کردن؛ دَسْ-پِلْ-نَه-دَسْ-پِلْ-نَه شش بخش است، به معنای دنبال چیزی گشتن؛ دنبال شیئی گشتن در تاریکی؛ دست را روی زمین کشیدن به منظور پیدا کردن شیئی کوچک؛ در تاریکی کورمال دنبال چیزی گشتن؛ روشی...
-
دسپلنه دسپلنه
واژهنامه آزاد
(میمه ای) دَسْپِلْنَه دَسْپِلْنَه یا دَسْپِلْنَه دَسْپِلْنَه کردن؛ دَسْ-پِلْ-نَه-دَسْ-پِلْ-نَه شش بخش است، به معنای دنبال چیزی گشتن؛ دنبال شیئی گشتن در تاریکی؛ دست را روی زمین کشیدن به منظور پیدا کردن شیئی کوچک؛ در تاریکی کورمال دنبال چیزی گشتن؛ روشی...