کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کورس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کورس
/kavars/
معنی
۱. پیچوتاب مو.
۲. موی پیچیده و مجعد؛ موی.
۳. چرک تن یا جامه؛ کرس؛ کرسه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مسابقه
۲. دو
۳. دوره
۴. مسافت
۵. مجعد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کورس
لغتنامه دهخدا
کورس . (فرانسوی ، اِ) دو. دویدن . || مسابقه (اسبدوانی ). || مسافتی که طی کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کورس
لغتنامه دهخدا
کورس . [ رَ / رْ / ک َ وَ ] (اِ) موی پیچیده و مجعد را گویند. (برهان ). موی پیچیده و گره دار که به عربی مجعد گویند و آن را پارسیان شیراز نیز کرنجی گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). موی پیچیده و مجعد. (فرهنگ فارسی معین ). کرس . کرسه . کورسه . (از حاشیه ٔ ...
-
کورس
لغتنامه دهخدا
کورس . [ رُ ] (اِخ ) تلفظ یونانی کورش است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ؛ ذیل کوروش ). رجوع به کورش و ذوالقرنین شود.
-
کورس
لغتنامه دهخدا
کورس .[ کُرْ ] (اِخ ) جزیره ای در بحر ابیض (مدیترانه ) و یکی از ایالتهای کشور فرانسه است و شهرهای عمده ٔ آن آژاکسیو (محل تولد ناپلئون اول )، باستیا ، کالوی ، کورت و سارتن می باشد. این ایالت از پنج ولایت و 62 بلوک و 366 بخش تشکیل یافته و 8722 کیلومتر ...
-
کورس
واژگان مترادف و متضاد
۱. مسابقه ۲. دو ۳. دوره ۴. مسافت ۵. مجعد
-
کورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kavars ۱. پیچوتاب مو.۲. موی پیچیده و مجعد؛ موی.۳. چرک تن یا جامه؛ کرس؛ کرسه.
-
کورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: course] kurs ۱. مسیر معینی که وسیلۀ نقلیۀ عمومی با کرایۀ معین طی میکند.۲. (ورزش) مسیر مخصوص در رقابتهای اسبدوانی، اتومبیلرانی، موتورسیکلترانی، و مانند آنها.۳. مسابقۀ سرعت.
-
کورس
فرهنگ فارسی معین
(کَ رَ) (اِ.) پیچ و شکن موی .
-
کورس
فرهنگ فارسی معین
(رْ) [ فر. ] (اِ.) 1 - مسابقه . 2 - (عا.) هر بار سوار و پیاده شدن از اتوبوس .
-
واژههای مشابه
-
کُورْس
لهجه و گویش گنابادی
kowrso در گویش گنابادی یعنی نور امید ، امید به موفقیت در کاری ، یافته شدن راه حل
-
long stroke engine, undersquare engine
موتور کورسبلند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] موتوری که در آن طول جابهجایی پیستونها بیش از قطر داخلی سیلندر است
-
short stroke engine, oversquare engine
موتور کورسکوتاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] موتوری که در آن طول جابهجایی پیستونها کمتر از قطر داخلی سیلندر است
-
square engine
موتور میانکورس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] موتوری که در آن طول جابهجایی پیستونها برابر با قطر داخلی سیلندر است