کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کورانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کورانه
/kurāne/
معنی
= کورکورانه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کورانه
لغتنامه دهخدا
کورانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان برادوست که در بخش صومای شهرستان ارومیه واقع است و 186 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کورانه
لغتنامه دهخدا
کورانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ترگور که در بخش سلوانای شهرستان ارومیه واقع است و 175 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کورانه
لغتنامه دهخدا
کورانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) علی العمیاء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کورکورانه . (فرهنگ فارسی معین ) : ما که کورانه عصاها می زنیم لاجرم قندیلها را بشکنیم .مولوی .
-
کورانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی، مجاز] kurāne = کورکورانه
-
جستوجو در متن
-
chorally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کورانه
-
کورکورانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) kurkurāne به روش کوران؛ نسنجیده؛ کورانه.
-
کورکورانه
لغتنامه دهخدا
کورکورانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) نسنجیده . ناسنجیده . علی العمیاء. کورانه . (فرهنگ فارسی معین ). علی العمیاء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کورانه شود.- اطاعت کورکورانه ؛ پیروی نسنجیده و بی گفتگو از کسی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
برعمیا
لغتنامه دهخدا
برعمیا. [ب َ ع َم ْ ] (ق مرکب ) کورانه . کورکورانه . علی العمیا : چه هرکه بر عمیا در راه مجهول رود... هرچه بیشتر رود بگمراهی نزدیکتر باشد. (کلیله و دمنه ).
-
علی العمیا
لغتنامه دهخدا
علی العمیا. [ ع َ لَل ْ ع َ ] (ع ق مرکب ) کورانه . بدون بصیرت و بینایی . (ناظم الاطباء). کورکورانه . بطور چشم بسته . نسنجیده . ازروی نادانی . ناسنجیده .
-
عمیاء
لغتنامه دهخدا
عمیاء. [ ع َم ْ ] (ع ص ) مؤنث أعمی ̍. کور. نابینا. ج ، عُمی ، عمیاوات . رجوع به اعمی شود.- علی العمیاء ؛ کورانه . کورکورانه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
کربلا
لغتنامه دهخدا
کربلا. [ ک َ ب َ ] (اِخ ) کربلاء : دفتر پیش آر و بخوان حال آنک شهره ازاو شد به جهان کربلاش . ناصرخسرو.هین مرو گستاخ در دشت بلاهین مران کورانه اندر کربلا. مولوی .گفت دانم کز تجوع وز خلاجمع آمد رنجتان زین کربلا. مولوی .یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه یارب...
-
که
لغتنامه دهخدا
که . [ ک ِ ] (موصول ، حرف ربط، ادات استفهام ) «که » از نظر لغوی به معانی ِ کس ، کسی که ، و مرادف «الذی » و «التی » عربی و جز اینهاست و برحسب موارد استعمال گوناگون آن در دستور زبان فارسی گاه موصول و گاه حرف ربط است و گاه دلالت بر استفهام دارد:1 - «که ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الخضر معروف به خضرویه ٔ بلخی . یکی از بزرگان صوفیه و او را کتابی است به نام الرعایة بحقوق اﷲ. (کشف المحجوب هجویری ). و در صفةالصفوة (ج 4 ص 337) آمده است که : کنیه ٔوی ابوحامد و مصاحِب ابوتراب نخشبی و حاتم اصم بود و نزد [ ب...