کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کود
/kud/
معنی
۱. تودۀ چیزی؛ خرمن؛ کوت.
۲. سرگین چهارپایان یا خاکروبه، زباله، علفهای پوسیده، و سایر مواد که برای قوت دادن زمین در مزارع میریزند؛ بار.
〈 کود شیمیایی: (کشاورزی) کود مصنوعی که از شوره، آمونیاک، آهک، گرد استخوان و برخی مواد دیگر برای زراعت درست میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
رشوه، کوت
دیکشنری
compost, dung, fertilizer, manure, ordure
-
جستوجوی دقیق
-
کود
لغتنامه دهخدا
کود. (اِ) توده و خرمن غله را گویند. (برهان ). خرمن را گویند. (آنندراج ). توده و انبار غله . (ناظم الاطباء). توده ٔ غله . خرمن غله . (فرهنگ فارسی معین ). || باری که بر زمین زراعت ریزند تا زمین قوت گیرد و زراعت خوب آید. (برهان ). خاکروبه که برای قوت مز...
-
کود
لغتنامه دهخدا
کود. (اِخ )دهی از بخش پشت آب که در شهرستان زابل واقع است و 1309 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کود
لغتنامه دهخدا
کود. [ ک َ ] (ع اِ) کودة. (از اقرب الموارد). رجوع به کودة شود.
-
کود
لغتنامه دهخدا
کود. [ ک َ ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منع کردن . (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن به کاری از برای شروع کردن در آن . (ترجمان القرآن ). نزدیک آمدن کاری که شود، مَکاد و مَکادة مثله . یقال : کاد یفعل و کید یفعل ؛ ای قارب و لم یفعل . (...
-
کود
لغتنامه دهخدا
کود. [ ک َ وُ] (ص ) مخفف کبود است و آن رنگی باشد معروف . (برهان ). کبود. (ناظم الاطباء). کبود. کوود. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کبود شود.
-
کود
واژگان مترادف و متضاد
رشوه، کوت
-
fertilizer
کود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] هرنوع مادهای که برای حاصلخیزی خاک به کار میرود
-
کود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) kud ۱. تودۀ چیزی؛ خرمن؛ کوت.۲. سرگین چهارپایان یا خاکروبه، زباله، علفهای پوسیده، و سایر مواد که برای قوت دادن زمین در مزارع میریزند؛ بار.〈 کود شیمیایی: (کشاورزی) کود مصنوعی که از شوره، آمونیاک، آهک، گرد استخوان و برخی مواد دیگ...
-
کود
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) هر یک از مواردی که به طور طبیعی مثل پهن چهارپایان یا مصنوعی مثل انواع کود شیمیایی برای تقویت و رشد گیاه به طور مصنوعی به خاک اضافه می شود.
-
کود
دیکشنری فارسی به عربی
روث , مخصب , وحل
-
واژههای مشابه
-
کؤد
لغتنامه دهخدا
کؤد. [ ک َ ئو ] (ع ص ) کؤود. رجوع به کَؤود شود.
-
کُوْد
لهجه و گویش گنابادی
kouwd در گویش گنابادی یعنی ریختن ، ریخت و پاش ، جمع کردن ، گروه کردن
-
کود دادن
لغتنامه دهخدا
کود دادن . [ دا دَ ] (مص مرکب ) ریختن کود به زمین برای ازدیاد محصول زراعتی یا به دست آوردن نوع بهتر از محصولات و رجوع به کود شود.
-
کود کردن
لغتنامه دهخدا
کود کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوت کردن . بر روی یکدیگر ریختن تا چون خرمنی یا گنبدی شود. پر کردن بیش از لبه ٔ ظرف و عرب نیز این کلمه را گرفته است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت کردن شود.