کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اکواث
لغتنامه دهخدا
اکواث . [ اَک ْ ] (ع اِ) ج ِ کَوْث . (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء). رجوع به کوث شود.
-
تکویث
لغتنامه دهخدا
تکویث . [ ت َ ] (ع مص ) با چهار پنج برگ شدن کشت . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شبیه سر خرگوش برآوردن غائط، یقال : کوث فلان بغائط؛ اذا خرجه کرؤس الارانب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
کود
لغتنامه دهخدا
کود. (اِ) توده و خرمن غله را گویند. (برهان ). خرمن را گویند. (آنندراج ). توده و انبار غله . (ناظم الاطباء). توده ٔ غله . خرمن غله . (فرهنگ فارسی معین ). || باری که بر زمین زراعت ریزند تا زمین قوت گیرد و زراعت خوب آید. (برهان ). خاکروبه که برای قوت مز...
-
کفش
لغتنامه دهخدا
کفش . [ ک َ ] (اِ) معروف است که پای افزار باشد و معرب آن کوث است . (برهان ). پاپوش و افصح کوش به «واو» است و معرب آن کوث است و در قدیم بزرگان کفش زرینه پوشیده اند وحکیم فردوسی مکرر با درفش قافیه کرده . عرب آن را معرب کرده قفش گویند. (از آنندراج ) (ان...