کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوثی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوثی
لغتنامه دهخدا
کوثی . [ ثا ] (اِخ ) منزلی است مخصوص عبدالدار در مکه . (از معجم البلدان ).
-
کوثی
لغتنامه دهخدا
کوثی . [ ثا ] (اِخ ) موضعی است در سواد عراق در خاک بابل و مشهد ابراهیم خلیل (ع ) در همین جاست . (از معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان شود.
-
کوثی
لغتنامه دهخدا
کوثی . [ ثا ] (اِخ ) نهری است در عراق و گویند نخستین نهری است که کنده و از رودخانه ٔ فرات منشعب شده است . (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
کوثی ربا
لغتنامه دهخدا
کوثی ربا. [ ثا رَب ْ با ] (اِخ ) شهری است [ به عراق ] و به حوالی وی تلهاست از خاکستر و گویند که از آن آتش است که نمرود کرد که ابراهیم پیغمبر را صلی اﷲعلیه و سلم بسوزد. (حدود العالم چ دانشگاه ص 153).
-
واژههای همآوا
-
کوسی
لغتنامه دهخدا
کوسی . (اِخ ) دهی از دهستان نازلو که در بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع است و 199 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
-
کوسی
لغتنامه دهخدا
کوسی . [ سا ] (ع ص ) امراءة کوسی ؛ زن زیرک هوشیار باکیاست . (ناظم الاطباء).
-
کوسی
لغتنامه دهخدا
کوسی . [ سی ی ] (ع ص ) منسوباً، اسب کوتاه دستها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ستور دست و پا کوتاه . (ناظم الاطباء). اسب کوتاه دست که هیچگاه به هنگام رفتن به گله ٔ اسبان نتواند رسید. کوسیّة مؤنث آن است . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مانی
لغتنامه دهخدا
مانی . (اِخ ) نام نقاشی بوده مشهوردر زمان اردشیر و بعضی گویند در زمان بهرام شاه بودو بعد از عیسی علیه السلام ظاهر شد و دعوی پیغمبری کرد، و بهرام شاه بن هرمز شاه او را به قتل آورد. (برهان ). نام نقاشی است مشهور. ولادت او به بابل در دهی موسوم به مردینو...
-
کردن
لغتنامه دهخدا
کردن . [ ک َ دَ ] (مص ) ساختن . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). درست کردن . ساختن . ترتیب دادن : و [ به صقلاب ] انگور نیست ولکن انگبین سخت بسیار است نبید و آنچه بدو ماند ازانگبین کنند و خُنب نبیدشان از چوب است و مرد بود که هر سال از آن صد خنب کند. (...