کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوت شنوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوت شنوف
لغتنامه دهخدا
کوت شنوف . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مینوحی است که در بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان واقع است و 600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای مشابه
-
کوت،کوت کردن،کود
لهجه و گویش تهرانی
انباشتن
-
کوت،کوت کش
لهجه و گویش تهرانی
کود/کناس
-
کالی کوت
لغتنامه دهخدا
کالی کوت . (اِخ ) شهر و بندری است در مدرس هند که در خلیج اومان واقع است ، امروزه کوزیکود گویند و 126000 تن سکنه دارد. نام این شهر بر روی پارچه های پنبه ای گذاشته شده است . و اولین بندری است که واسکو دُ گاما در سال 1498 بدانجا رسید.
-
کوت دادن
لغتنامه دهخدا
کوت دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) کود دادن . رجوع به کود دادن شود.
-
کوت سیدشریف
لغتنامه دهخدا
کوت سیدشریف . [ ت ِ س َی ْ ی ِ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت سیدصالح
لغتنامه دهخدا
کوت سیدصالح . [ س َی ْ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت سیدعنایت
لغتنامه دهخدا
کوت سیدعنایت . [ س َی ْ ی ِ ع ِ ی َ ] (اِخ )دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت شیخ
لغتنامه دهخدا
کوت شیخ . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رویسی است که در بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع است و 1500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت عبدا
لغتنامه دهخدا
کوت عبدا. [ ع َ دُل ْ لا ه ](اِخ ) قصبه ای از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز و در 12 هزارگزی جنوب اهواز واقع است و دارای 2500 تن سکنه است . اداره ٔ آمار و پاسگاه ژاندارمری و تلفن و تلگراف دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت کردن
لغتنامه دهخدا
کوت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توده کردن . روی هم انباشتن . (فرهنگ فارسی معین ). بر هم نهادن چون خرمنی خرد یابزرگ . تل کردن . کپه کردن . قبه کردن . چون نیم کره ای فراهم کردن . بر هم نهادن چیزی را بر زمین یا بر ظرفی بدان سان که برسوی آن اندکی به است...
-
کوت کشیدن
لغتنامه دهخدا
کوت کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ](مص مرکب ) کناسی . حمل و نقل کوت یا کود به مزارع و باغها. و رجوع به کوت و کود و کوت کش و کوت کشی شود.
-
کوت ناصر
لغتنامه دهخدا
کوت ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مینوحی است که در بخش معمره ٔ شهرستان آبادان واقع است و 1200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت نواصر
لغتنامه دهخدا
کوت نواصر. [ ن َ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خمین است که در بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).