کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کوت ناصر
لغتنامه دهخدا
کوت ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مینوحی است که در بخش معمره ٔ شهرستان آبادان واقع است و 1200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت نواصر
لغتنامه دهخدا
کوت نواصر. [ ن َ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خمین است که در بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت آباد
لغتنامه دهخدا
کوت آباد. (اِخ ) دهی از دهستان بزچلو است که در بخش وفس شهرستان اراک واقع است و 243 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کوت العمارة
لغتنامه دهخدا
کوت العمارة. [ تُل ْ ع َ رَ ] (اِخ ) شهری است در عراق در کنار دجله بین بغداد و عماره . (از الموسوعة العربیة المیسرة) (اعلام المنجد).
-
کوت پاش
لغتنامه دهخدا
کوت پاش . (نف مرکب ) آنکه یا آنچه کوت یا کود پاشد. و رجوع به کودپاش شود. || (اِ مرکب ) آلتی که بدان کوت یا کود در مزارع پاشند.
-
کوت شنوف
لغتنامه دهخدا
کوت شنوف . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مینوحی است که در بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان واقع است و 600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت کش
لغتنامه دهخدا
کوت کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کناس . (فرهنگ فارسی معین ذیل کودکش ). آنکه کار او کشیدن کوت باشد. آنکه به مزارع و باغها کوت یا کود حمل کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت و کود و کوت کشیدن شود.- امثال :کش کش است چه زرکش چه کوت کش ....
-
کوت کشی
لغتنامه دهخدا
کوت کشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب )عمل و کار کوت کش . رجوع به کوت کش و کوت کشیدن شود.
-
کوت کوتی
لغتنامه دهخدا
کوت کوتی . (اِ) در شهسوار و رامسر به ولیک گویند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به زال زالک و ولیک شود.
-
کوت کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) توده کردن ، انباشتن روی هم .
-
حسین کوت
لغتنامه دهخدا
حسین کوت . [ ح ُ س َ ن ِ ک َ ] (اِخ ) دهکده ٔ حوزه ٔ بسیار خرم و سرسبزی است که از قلعه ٔ مرادبیگ نخستین قریه ٔ کوهدامن سمت شمالی تقریباً سه هزارگز بطرف سرایخواجه واقعست . این حوزه کاملاً مشجر و مزروع بوده و حاوی انواع اشجار مثمر و غیر مثمر و دارای هر...
-
کود،کوت
لهجه و گویش تهرانی
پُر
-
کَلّه کوت
لهجه و گویش تهرانی
بشقاب پر
-
کوت کردن
لهجه و گویش تهرانی
انباشتن، توده کردن
-
کوت،کود
لهجه و گویش تهرانی
توده ، کُپه