کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوتوال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کوتوال
/kutvāl/
معنی
نگهبان قلعه؛ دژبان؛ قلعهبان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حصاردار، دژبان، قلعهبان، قلعهبیگی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوتوال
لغتنامه دهخدا
کوتوال . [ کوت ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دزدار. (لغت فرس اسدی ). نگه دارنده ٔ قلعه و شهر باشد و او را سرهنگ هم گویند و بعضی گویند این لغت هندی است و فارسیان استعمال کرده اند، چه کوت به هندی قلعه است . (برهان ). مفرس لفظ هندی است به معنی صاحب قلعه چه در...
-
کوتوال
واژگان مترادف و متضاد
حصاردار، دژبان، قلعهبان، قلعهبیگی
-
کوتوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] [قدیمی] kutvāl نگهبان قلعه؛ دژبان؛ قلعهبان.
-
کوتوال
فرهنگ فارسی معین
[ هند. ] (اِمر.) دژبان ، نگاهبان .
-
واژههای مشابه
-
علی کوتوال
لغتنامه دهخدا
علی کوتوال . [ ع َ ی ِ کوت ْ ] (اِخ ) وی از جانب شاه منصور به ضبط ولایت شیراز اشتغال داشت که در سال 795 هَ . ق . امیرتیمور گورکانی از راه شوشتر به آن شهر وارد شد و علی کوتوال از وی شکست خورد و به شوشتر فرار کرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 223 شو...
-
جستوجو در متن
-
کتوال
لغتنامه دهخدا
کتوال . [ ک ُت ْ ](اِ) کوتوال . (ناظم الاطباء). رجوع به کوتوال شود.
-
دژبان
واژگان مترادف و متضاد
حصاردار، دژدار، قلعهدار، کوتوال
-
ارکینوالد
لغتنامه دهخدا
ارکینوالد. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) کوتوال کاخ نُستری در 640م . بزمان کلُویس دوم و کوتوال اُسترازی در 656 م .
-
قلعهبان
واژگان مترادف و متضاد
دژبان، دژدار، قلعهبیگی، قلعهدار، کوتوال
-
حصاردار
واژگان مترادف و متضاد
۱. دژبان، دژنشین، قلعهبان، قلعهدار، کوتوال ۲. محصور
-
دژبان
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِمر.) 1 - نگاهبان دژ، کوتوال . 2 - هر یک از افراد دژبانی .
-
شرطه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بادموافق ۲. شرط، پیمان ۳. پاسبان، پلیس، شحنه ۴. چاوش، طلایهدار ۵. کوتوال
-
جامع
لغتنامه دهخدا
جامع. [ م ِ ] (اِخ ) فراش . یکی ازنزدیکان آلب ارسلان است . وی کوتوال را که قصد حمله به سلطان داشت با میخکوبی بکشت . (تاریخ گزیده ص 442).