کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوته بالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کوته گذاشتن
لهجه و گویش تهرانی
زیاد بچه زاییدن
-
access customer name abbreviation, ACNA
کوتهنام دسترسی مشتری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] شـنــاســۀ حــرفیـ رقمی بـهرهبـردار مخابراتی که برای گرفتن صورتحساب و سایر شناساییها به کار میرود
-
زبان کوته کردن
لغتنامه دهخدا
زبان کوته کردن . [ زَ ت َهَْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قطع کلام . سخن کوتاه کردن : گر از حدیث تو کوته کنم زبان امیدکه هیچ حاصل ازین گفتگو نمی آید.سعدی .
-
امید کوته شدن
لغتنامه دهخدا
امید کوته شدن . [ اُ ت َه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بناامیدی گراییدن : چندانکه موی بیش ز پیری شود سپیدکوته شود امید چو شمع سحر مرا.صائب (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
کوتاه بالا
لغتنامه دهخدا
کوتاه بالا. (ص مرکب ) پست قد و آنکه قد و بالای وی دراز نباشد. (ناظم الاطباء). کوته بالا. کوتاه قد. قصیر. (فرهنگ فارسی معین ). کوتاه قامت . قصیرالقامه . کوتوله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوته بالا شود.
-
کوتی
لغتنامه دهخدا
کوتی . [ تی ی ] (معرب ، ص ) قصیر و آن در فارسی کوتَه ْ است . (از المعرب جوالیقی ). بالضم منسوباً. کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قصیر. (از اقرب الموارد).
-
ازعکی
لغتنامه دهخدا
ازعکی . [ اَ ع َ کی ی ] (ع ص ) کوتاه بالا ناکس . (منتهی الارب ). کوته و فرومایه . (مهذب الاسماء). مرد کوتاه زبون .
-
بالا بلند
لغتنامه دهخدا
بالا بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) آخته بالا. درازقامت . (آنندراج ). بلندقامت . درازقد. (ناظم الاطباء). کشیده قد. بلنداندام . طویل القامة. بلندبالا : در آخر یکی مادیان بد سمندقوی هیکل و تند و بالابلند. فردوسی . || مجازاً، معشوق زیبا و آخته قامت : ز دست...
-
دحداح
لغتنامه دهخدا
دحداح . [ دَ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ). کوتاه بالا نیست چنان که منتهی الارب می نویسد بلکه به معنی رَبَعَه است ، یعنی میانه بالا. بگفته ٔ واقدی : کان ابی بن کعب رجلا دحداحا لیس بالطویل ولا بالقصیر و رجوع به ربعه شود. (یادداشت مؤلف ). کوته ....
-
بالا کشیدن
لغتنامه دهخدا
بالا کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بالا کردن . ببالاآوردن . برآوردن ، چنانکه آب را از چاه . مقابل پایین فرستادن . از پستی به بلندی برآوردن چیزی . برکشیدن .- بالا کشیدن چراغ ؛ فتیله ٔ آنرا بالا آوردن . برکردن فتیله را از مخزن بسوی شعله تا بیشتر...
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (ق ،اِ) فراز. (فرهنگ اسدی ). مقابل نشیب . بر. (هفت قلزم ) (آنندراج ). معال . (منتهی الارب ). زبر. (برهان قاطع)(انجمن آرای ناصری ). فوق . روی . (غیاث اللغات ) (برهان ) (هفت قلزم ). مقابل زیر. مقابل پائین : تو بر مایه ٔ دانش خود مایست که بالای هر...
-
پستی
لغتنامه دهخدا
پستی . [ پ َ ] (حامص ) پائینی . فرود. سِفل . سُفل . سفح . حضیض . مقابل بالا و بالائی : چو آگاه شد رستم نامجوی ز پستی ببالا نهادند روی . فردوسی .ز جنگش به پستی بپیچید [ گیو ] روی گریزان همی رفت پرخاشجوی . فردوسی .کمی و فزونی و نیک اختری بلندی و پستی و...
-
کوتاه پا
لغتنامه دهخدا
کوتاه پا. (ص مرکب ) آنکه دارای پایی کوتاه است . (فرهنگ فارسی معین ). || حیوانات اهلی که پای کوتاه دارند مقابل بلندپا. حیواناتی مانند گوسفند و بز و میش و طیور خانگی چون ماکیان و بوقلمون و اردک . مقابل بلندپا، مانند اسب و اشتر. (یادداشت به خط مرحوم دهخ...
-
کوتاه
لغتنامه دهخدا
کوتاه . (ص ) مقابل دراز. (آنندراج ). قصیر و کم طول . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). کوته . (فرهنگ فارسی معین ). با آمدن ، بودن ، شدن ، کردن صرف شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).اوستا، کوتکه . پهلوی ، کوتک (کودک ). ارمنی ، کوتک (کوچک ). (از حاشیه...
-
گویا درخت
لغتنامه دهخدا
گویا درخت . [ دِ رَ ] (اِ مرکب ) درخت سخنگو. درخت که سخن گوید. داستان این درخت را فردوسی چنین گوید:اسکندر رومی در سیر و جهانگردی خود به شهری درآمد و از عجایب آنجا پرسید و:چنین داد پاسخ بدو رهنمای که ای شاه پیروز پاکیزه رای شگفتی ست ایدر که اندر جهان ...