کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کوت
/kut/
معنی
تودۀ چیزی: کوت گندم، کوت سنگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
citadel, heap, pile, stronghold
-
جستوجوی دقیق
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (اِ) کود که بدان کشت را نیرو دهند. (ناظم الاطباء). کود. رشوه . نیرو. بار. انبار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کود شود. || (ص ) مجموع . انباشته . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوت کردن شود. || پر، با برآمدگی از لب ظرف . مقابل سیله . ف...
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (اِ) یکی از پنج سهمی که بر حسب سنت مبنای تقسیم محصول به شمار می رود. (فرهنگ فارسی معین ). یکی از سهم ها در معامله ٔ مالک و زارع . بهر. بهره : سه کوت . پنج کوت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- سه کوت ؛ طرز تقسیم محصول که به موجب آن دو سهم به زار...
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (اِخ ) دهی از دهستان ده ملای بخش هندیجان است که در شهرستان خرمشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (اِخ ) دهی از دهستان قصبه ٔ نصار است که در بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (اِخ ) دهی از دهستان مینوحی است که در بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (اِخ ) سردار رومی ، پسر هزاره . (از فهرست ولف ) (فرهنگ شاهنامه ). ازسرداران رومی در سپاه خسرو پرویز که در جنگ با بهرام چوبینه به دست بهرام کشته شد : چو بگسست کوت از میان سپاه از آهن به کردار کوهی سیاه . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2774).چو ب...
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (اِخ ) شهری بوده است از آشور به مسافت 15میلی شمال شرقی بابل و در آنجا خشتی از زمان نبوکدنصر باقی است و اسم این شهر بر آن نوشته شده است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (اِخ ) کوت الحواشم . دهی از بخش حومه ٔ سوسنگرد است که در شهرستان دشت میشان واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (موصول + ضمیر + ضمیر) که + او + ت ضمیر متصل ؛ مخفف که او ترا. (ناظم الاطباء).
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . (هندی ، اِ) قلعه . (تحقیق ماللهند ص 157). به زبان هندی قلعه را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قلعه . حصار. (فرهنگ فارسی معین ). دژ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به جزیره ٔ هرمز راه یافته ، کوت - که عبارت از قلعه است - ترتیب داده مس...
-
کوت
لغتنامه دهخدا
کوت . [ ک َ / کُو ] (اِ) کفل و سرین آدمی را گویند. (برهان ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). گوت . (برهان ). و رجوع به گوت شود.
-
کوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] kut تودۀ چیزی: کوت گندم، کوت سنگ.
-
کوت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کفل و سرین آدمی .
-
کوت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - کود. 2 - مجموع ، انباشته .
-
کوت
فرهنگ فارسی معین
[ هند. ] (اِ.) قلعه ، حصار.