کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوبهاینواز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گوش نواز
لغتنامه دهخدا
گوش نواز. [ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ گوش . که گوش را نوازش دهد (صوت و آواز). رجوع به همین ترکیب ذیل گوش شود.
-
کران نواز
لغتنامه دهخدا
کران نواز. [ ک ِن َ ] (نف مرکب ) بربطزن . عَوّاد. (یادداشت مؤلف ).
-
فلوتنواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← نوازندۀ فلوت
-
نوبت نواز
لغتنامه دهخدا
نوبت نواز. [ ن َ / نُو ب َ ن َ ] (نف مرکب ) آنکه طبل و نوبت می نوازد. نقاره چی . (ناظم الاطباء). نوبت زن .
-
نی نواز
لغتنامه دهخدا
نی نواز. [ ن َ/ ن ِ ن َ ] (نف مرکب ) نی زن . زمار. که مزمار نوازد.
-
ستمکش نواز
لغتنامه دهخدا
ستمکش نواز. [ س ِ ت َ ک َ/ ک ِ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ ستمکش . تسلی دهنده ٔ بر ستم دیده . که ستم دیده را دلجویی کند : ستم راز خود دور دارم بهش ستمکش نوازم ستمکاره کش .نظامی .
-
سفله نواز
لغتنامه دهخدا
سفله نواز. [ س ِ ل َ / ل ِ ن َ] (نف مرکب ) دون پرور. فرومایه پرورنده : ای نیش بدل زین فلک سفله نوازوی شیشه ٔ عشرت شکن شعبده باز. خاقانی .دیدی این روزگار سفله نوازچون گرفت ازتو جان آزاده .سعدی .
-
غمگین نواز
لغتنامه دهخدا
غمگین نواز. [ غ َ ن َ ] (نف مرکب ) آنچه یا آنکه غمگین را بنوازد. دلجویی کننده از شخص غمگین . نوازنده ٔ غمگین : مغنی بدان ساز غمگین نوازدرین سوزش غم مرا چاره ساز.نظامی .
-
غریب نواز
لغتنامه دهخدا
غریب نواز. [ غ َ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ مردمان درویش و مسافر و بینوا. (ناظم الاطباء). آنکه غریب رابنوازد. غریب پرور. غریب دوست . غریب پرست : ادب مگیر و فصاحت مگیر و شعر مگیرنه من غریبم و شاه جهان غریب نواز. ابوالحسن آغاجی .با غریبان رنجدیده بسازت...
-
ابریشم نواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹بریشمنواز› [قدیمی] 'abrišamnavāz ساززن؛ چنگی.
-
بربط نواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [معرب. فارسی] (موسیقی) barbatnavāz بربطزن؛ نوازندۀ بربط.
-
بنده نواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bandenavāz کسی که با زیردستان خود با مهربانی رفتار کند.
-
گوش نواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gušnavāz آواز خوش که گوش را نوازش دهد.
-
مردم نواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] mardomnavāz کسی که با مردم به مهربانی و ملاطفت رفتار کند؛ مردمدوست.
-
drummer
طبلنواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوازندۀ سازی از خانوادۀ طبلها متـ . نوازندۀ طبل، طبلزن، طبال