کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کواشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کواشة
لغتنامه دهخدا
کواشة. [ ک ُش َ ] (ع اِ) سر کیر بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم متن اللغة). سر حشفه ٔ کلان . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
کواشه
لغتنامه دهخدا
کواشه . [ ک ُ / ک َ ش َ / ش ِ ] (اِ) کواسه است که صفت و گونه باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || طرز و روش . (برهان ) (آنندراج ). طرز و روش و قاعده و قانون . (ناظم الاطباء). و رجوع به کواسه شود.
-
جستوجو در متن
-
کواش
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) صفت ، گونه ، روش ، طریق . کواشه هم گفته شده .
-
کوش
لغتنامه دهخدا
کوش . (ع اِ) سر کیر بزرگ . کواشة کثمامة مثله . (منتهی الارب ). حشفه ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء).
-
گواس
لغتنامه دهخدا
گواس . [ گ ُ ] (اِ) صفت و گونه . (آنندراج ) (انجمن آرا). کواس . کواسه . کواش . کواشه .گواش . گواشه . گواسه . و رجوع به گواشه و گواش شود.
-
گواش
لغتنامه دهخدا
گواش . [ گ ُ ] (اِ) به معنی صفت و رنگ و لون باشد. (برهان ). کواس . کواسه . کواش . کواشه . گواس .گواسه . گواشه . رجوع به هر یک از کلمات مذکور شود.
-
کواس
لغتنامه دهخدا
کواس . [ ک ُ / ک َ ] (اِ) صفت و گونه . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). در بعضی فرهنگها با شین منقوطه نیز به نظر رسیده . (فرهنگ جهانگیری ). کواسه . کواش . کواشه . و رجوع به همین کلمه هاشود. || طرز و روش و قاعده و قانون . (برهان )...