کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کواسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کواسر
/kavāser/
معنی
۱. [جمعِ کاسر] = کاسر
۲. (زیستشناسی) پرندگان شکاری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کواسر
لغتنامه دهخدا
کواسر. [ ک َ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاسرة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به کاسرة شود. || شتران که بشکنند چوب را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
کواسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] kavāser ۱. [جمعِ کاسر] = کاسر۲. (زیستشناسی) پرندگان شکاری.
-
جستوجو در متن
-
کاسرة
لغتنامه دهخدا
کاسرة. [ س ِ رَ ] (ع ص ) زن شکننده . (منتهی الارب ). مؤنث کاسر. (ناظم الاطباء). رجوع به کاسر شود. ج ، کواسر و کُسَّر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کواسر؛ شتران که بشکنند چوب را. (منتهی الارب ).
-
حداءة
لغتنامه دهخدا
حداءة. [ ح ِ دَ اَ ] (ع اِ) ابن آصی . غلیواژ. (دهار). زغن . موش گیر. ابوالصلب . (المرصع). ابوالخطاف . گوشت ربا. پند. بند. بازک ترکی . جوزه ربا. موشخوار. خون . چنگدهی . گوشت آهنج . و گویند او شش ماه نر و شش ماه ماده باشد، و نیز گویند با ماده ، نر و با...
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پ...