کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کهیل
لغتنامه دهخدا
کهیل . [ ک ُهََ ] (ع اِ) از نامهای عربان است . (منتهی الارب ).- یوم الکهیل ؛ از ایام عرب است . (مجمع الامثال میدانی ).
-
واژههای همآوا
-
کحیل
لغتنامه دهخدا
کحیل . [ ] (اِخ ) عزیز پاشا در قاهره بسال 1856 م . متولد شد. کتابهای زیر از اوست : اثبات الحقوق مدنیه و اثبات التخلص منها، رساله فی الیمین ، شرح قانون التجارة المصری . رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ص 1548 شود.
-
کحیل
لغتنامه دهخدا
کحیل . [ ک َ ] (ع ص ) کحیلة. سرمه دار. (از غیاث اللغات ). چشم باسرمه . (منتهی الارب ). چشم سرمه کشیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکحول . بسرمه . بسرمه کرده . (یادداشت مؤلف ) : تا غزل خوان را بباید وقت خواندن در غزل نعت از زلف سیاه و وصف از ...
-
کحیل
لغتنامه دهخدا
کحیل . [ ک ُ ح َ ] (ع اِ) نفت یا قطران که بر شتران گرگین مالند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قطران . (مهذب الاسماء).
-
کحیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] kahil ویژگی چشم سرمهکشیدهشده؛ سرمهکشیده.
-
جستوجو در متن
-
ابوظبیان
لغتنامه دهخدا
ابوظبیان . [ اَ ظِب ْ ] (اِخ ) القرشی . تابعی است . او از عمر و از او سلمةبن کهیل روایت کند.
-
ابوداود
لغتنامه دهخدا
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) مرهبی ، موسوم به سوار. سلمةبن کهیل از او روایت کند.
-
ابوالزعراء
لغتنامه دهخدا
ابوالزعراء. [ اَ بُزْ زَ ] (اِخ ) عبداﷲبن هانی . محدث است و سلمةبن کهیل از اوروایت کند. و او مشهور به ابوالزعراء الکبیر است .
-
ابوالعنبس
لغتنامه دهخدا
ابوالعنبس . [ اَ بُل ْ عَم ْ ب َ ] (اِخ ) حجر.از روات حدیث است و سلمةبن کهیل از او روایت کند.
-
ابومغیرة
لغتنامه دهخدا
ابومغیرة. [ اَ م ُ رَ ] (اِخ ) علی بن ربیعه . تابعی است او از علی علیه السلام و سلمةبن کهیل از او روایت کند.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ربیعة، مکنی به ابوالمغیرة. وی تابعی بود و از علی علیه السلام روایت کرد. و سلمةبن کهیل از او روایت دارد. و نیز رجوع به ابومغیره (علی بن ...) شود.
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) سلمةبن کهیل . محدثی از حضارمه ٔ کوفه و از علماء روزگار خویش .او درک صحبت زیدبن ارقم کرده . او از ابی جحیفه و علقمة و از او سفیان و شعبة روایت کنند و دویست و پنجاه حدیث دارد. وفات وی به سال 121 هَ . ق . بوده است .
-
احسبنی
لغتنامه دهخدا
احسبنی . [ اَ س َ ب َ ] (ص نسبی ) در انساب سمعانی آمده :الاحسبنی (کذا) بفتح الالف و السین المهملة بینهما الحاء الساکنة المهملة و الباء الموحدة المفتوحة و الیاء الساکنة اخر و فی اخرها (کذا). هذه النسبة الی الاحسبن و هی قبیلة من حضرموت منها سلمةبن کهیل...