کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کهیر
/kahir/
معنی
عارضهای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرمهای تزریقی، یا داروها بهطور ناگهانی بهصورت برآمدگیهای سرخرنگ و خارشدار در پوست بدن ظاهر میشود.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: کهیر زد
بن حال: کهیر زن
دیکشنری
rash
-
جستوجوی دقیق
-
کهیر
لغتنامه دهخدا
کهیر. [ ک َ ] (اِ) آماس و ورمی در پوست بدن شبیه به آماسی که از برخورد گزنه پدید می آید، و ایر نیز گویند. (ناظم الاطباء). بیماری کوتاه مدت که با سرخی پوست و خارش بسیار در تمام بدن ملازم است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عارضه ٔ پوستی است که به صور...
-
کهیر
لغتنامه دهخدا
کهیر. [ ک َ ] (اِ) سیب صحرایی را گویند، و آن را در خراسان علف شیران و به عربی زعرور خوانند. (برهان ). سیب صحرایی است که نقل خواجه و میوه ٔ خرس وکیل و کیلک نیز خوانند و به تازی تفاح بری گویند و به یونانی زعرور گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). کهیل کوهی ...
-
urticaria
کهیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] واکنش ناشی از آلرژی حاد یا مزمن به شکل ورمدانههای گرد سرخ بر روی پوست که با خارش شدید همراه باشد
-
کهیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) kahir عارضهای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرمهای تزریقی، یا داروها بهطور ناگهانی بهصورت برآمدگیهای سرخرنگ و خارشدار در پوست بدن ظاهر میشود.
-
کهیر
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) نوعی بیماری پوستی که در اثر حساسیت نسبت به بعضی غذاها و داروها به وجود می آید و آن برآمدگی هایی سرخ رنگ و خارش دار در پوست است .
-
کهیر
دیکشنری فارسی به عربی
خليج
-
کهیر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kefli / ir طاری: kahir طامه ای: kahir طرقی: kehir / kewli کشه ای: kahir نطنزی: kahir / ir
-
جستوجو در متن
-
hives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کندوها، کهیر، ورم کهیر
-
کئیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) ka'ir = کهیر
-
urticaria
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کهیر
-
ایر
لهجه و گویش بختیاری
ir کهیر.
-
کئیر
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) نک کهیر.
-
کیاره
لغتنامه دهخدا
کیاره . [ رَ / رِ ] (اِ) کهیر. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کهیر شود.
-
اِعراض
لهجه و گویش تهرانی
عذاب، ناراحتی ـ کهیر و جوش که از ناراحتی میزند