کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهنه و کم ارزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کهنه کار
لغتنامه دهخدا
کهنه کار. [ ک ُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) آزموده . کارآزموده . مجرب . مقابل تازه کار. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سخت گربز. گربز. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کهنه رباط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] kohnerebāt دنیا.
-
کهنه غلتاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kohneqaltāq زن پیر بدسابقه.
-
کهنه فروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kohneforuš کسی که لباسهای کهنه میفروشد.
-
کهنه کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] kohnekār کارآزموده؛ باتجربه؛ ماهر.
-
old information
اطلاع کهنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← اطلاع مفروض
-
تراورس کهنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← ریلبند کهنه
-
old snow
برف کهنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برف انباشتهای که شکل بلورین اولیۀ آن قابل تشخیص نباشد
-
کهنه رباط
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ) (اِمر.) کنایه از: جهان .
-
کهنه کار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) آزموده ، هشیار.
-
چارسو کهنه
لغتنامه دهخدا
چارسو کهنه . [ ک ُ ن َ ] (اِخ )یکی از محلات کرمان است . (مرآت البلدان ج 4 ص 49).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 6هزارگزی جنوب باختری سی سخت . دارای 300 تن سکنه می باشد. آب آن از رودخانه تأمین می شود. ساکنین از طایفه بویراحمد تا مرادی هستند. (از فرهنگ جغرا...
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع در 42هزارگزی شمال خاوری ایذه . دارای 300 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در 30هزارگزی شمال باختربرازجان . سکنه ٔ آن 1267 تن . آب آن از چاه تأمین می شود. راه آن فرعی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ده کهنه
لغتنامه دهخدا
ده کهنه . [ دِه ْ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فلاورد بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 52هزارگزی جنوب لردگان . دارای 247 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).