کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کهنه
/kahane/
معنی
= کاهن
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دیرینه، عتیقه، عتیق، قدیم، قدیمی، کهن
۲. مزمن
۳. اسقاط، پوسیده، داثر، دارس، فرسوده، متروک، مندرس
۴. مستعمل
۵. خرقه، خلق ≠ جدید، نو
دیکشنری
ancient, antediluvian, archaic, commonplace, dated, moth-eaten, musty, obsolescent, obsolete, old, old-fashioned, out-of-date, rag, shabby, stale, threadbare, timeworn, tired, warmed-over, well-worn, worm-eaten, worn
-
جستوجوی دقیق
-
کهنه
لغتنامه دهخدا
کهنه . [ ک َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لار است و 727 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
کهنه
لغتنامه دهخدا
کهنه . [ ک ُ ن َ / ن ِ ] (ص ) دیرینه و قدیم . (آنندراج ). قدیم . ضد تازه و نو. (ناظم الاطباء). دیرین . دیرینه . عتیق . عتیقه . کهن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز نامه های کهن نام کهنگان برخوان یکی جریده ٔ پیشینیان به پیش آور. ناصرخسرو.از حقیقت ...
-
کهنه
لغتنامه دهخدا
کهنه . [ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان کهنه است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 733 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کهنه
لغتنامه دهخدا
کهنه . [ ک ُ ن ِ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش جغتای شهرستان سبزوار است که در شمال باختری بخش واقع است . به واسطه ٔ کوهستانی بودن دهستان ، راهها عموماً صعب العبور است . این دهستان از 9 آبادی تشکیل یافته است و مجموعاً 2171 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
-
کهنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیرینه، عتیقه، عتیق، قدیم، قدیمی، کهن ۲. مزمن ۳. اسقاط، پوسیده، داثر، دارس، فرسوده، متروک، مندرس ۴. مستعمل ۵. خرقه، خلق ≠ جدید، نو
-
کهنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کهنَة، جمعِ کاهن] [قدیمی] kahane = کاهن
-
کهنه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ نو] kohne ۱. دیرینه.۲. فرسوده؛ کنانه.
-
کهنه
فرهنگ فارسی معین
(کَ هَ نَ یا نِ) [ ع . کهنة ] (اِ.) ج . کاهن .
-
کهنه
فرهنگ فارسی معین
(کُ نِ) (ص .) قدیمی ، فرسوده .
-
کهنه
دیکشنری فارسی به عربی
تحفة قديمة , حشوة , خرقة , خشن , رمادي , زائل , فاسد , قديم , متعفن , معتق , ميت , نفوذ
-
کهنه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kohna طاری: kahna طامه ای: kohna طرقی: kahna کشه ای: kahna نطنزی: kohna
-
کهنه
لهجه و گویش تهرانی
قابدستمال
-
کهنه
واژهنامه آزاد
بالیه.
-
واژههای مشابه
-
کهنة
لغتنامه دهخدا
کهنة. [ ک َ هََ ن َ ] (ع اِ) ج ِ کاهن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ کاهن ، به معنی فالگوی . (آنندراج ). ج ِ کاهن که به معنی غیب گوی و فالگیر باشد. (غیاث ). مردمان غیبگوی و فالگوی وکاهن و جادوگر. (ناظم الاطباء). رجوع به کاهن شود.