کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهل گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کهل گردیدن
لغتنامه دهخدا
کهل گردیدن . [ ک َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دوموی شدن : اکتهال ؛ کهل گردیدن . (منتهی الارب ). رجوع به اکتهال و کهل شود.
-
واژههای مشابه
-
کهل بلاغی
لغتنامه دهخدا
کهل بلاغی . [ ک ُ هَُ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیک است که در بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع است و 245 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
حسن کهل
لغتنامه دهخدا
حسن کهل . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است جز دهستان سهندآباد، بخش بستان آباد شهرستان تبریز، 20هزارگزی جنوب بستان آباد، 15هزارگزی شوسه ٔ بستان آباد به تبریز. جلگه ٔ سردسیر. سکنه ٔ آن 366 تن شیعه ٔ ترک زبان . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراع...
-
خرابه کهل
لغتنامه دهخدا
خرابه کهل . [ خ َ ب ِ ک ُ هَُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل . واقع در 12هزارگزی جنوب باختری اردبیل در مسیر شوسه ٔ تبریز به اردبیل . این ناحیه کوهستانی و معتدل و دارای 89 تن سکنه ٔ ترک زبانست . آب آن از چشمه و محصولاتش غل...
-
کهل بلاغ
واژهنامه آزاد
کهل بلاغ چشمه ای در پای کوه پیرگوزل هشترود
-
جستوجو در متن
-
کهول
لغتنامه دهخدا
کهول . [ ک ُ ] (ع مص ) کهل گردیدن ، و کاهل اسم فاعل است از آن ، و یا ثلاثی مجرد آن ، فعل مرده ای است . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). صاحب منتهی الارب در ذیل اکتهال آرد: کهل گردیدن و دومو شدن ، و هکذا قالوا و لایقال کهل من المجرد.
-
کهولة
لغتنامه دهخدا
کهولة. [ ک ُ ل َ ] (ع مص ) دومو شدن یعنی در ریش موی سیاه و سفید پیدا شدن . (آنندراج ). کهل گردیدن . (از اقرب الموارد). رجوع به کهولت و کهل شود.
-
اکتهال
لغتنامه دهخدا
اکتهال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کهل گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کهل گردیدن و آن عمر ما بین سی و چهل است . (آنندراج ). به کهولت رسیدن . (المصادر زوزنی ) : چون عمر بهار به اکتهال رسیدی و نهار او به زوال مراجعت با مصیف به امضاء...