کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کهل
/kahl/
معنی
۱. ویژگی مردی که سنش بین سی و پنجاه باشد.
۲. [مجاز] آزموده و عاقل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کهل
لغتنامه دهخدا
کهل . [ ک َ ] (ع ص ) مرد نه پیر نه جوان . (ترجمان القرآن ). دوموی . دومویه . نیم عمر. میانه سال . (زمخشری )(از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مرد سیاه سپیدموی باوقار، یا مرد میانه سال ، یا آنکه از سی و سی وچهار درگذشته باشد تا پنجاه ویک رسیده باشد. گوین...
-
کهل
لغتنامه دهخدا
کهل . [ ک ُ / ک ُ هَُ ] (اِ) درختی جنگلی در لاهیجان ، و نام دیگر آن لارک و لرک است . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوچی یا کوچ ، در لاهیجان و دیلمان و شهسوار، کُهُل در رامسر، «سیاکهل »، در مازندران و گرگان ، لرک و لارک و در مینودشت ، قرقره . (جنگل ش...
-
کهل
لغتنامه دهخدا
کهل . [ ک ُ هَُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع است و 365 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کهل
لغتنامه دهخدا
کهل . [ ک ُ هَُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز است که در شهرستان ارومیه واقع است و 149 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کهل
لغتنامه دهخدا
کهل . [ ک ُ هَُ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان مرند واقع است و 731 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کهل
لغتنامه دهخدا
کهل . [ ک ُهَْ هََ ](ع ص ، اِ) ج ِ کَهْل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کَهْل (ع ص ) شود.
-
کهل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: کهال و کهول] [قدیمی] kahl ۱. ویژگی مردی که سنش بین سی و پنجاه باشد.۲. [مجاز] آزموده و عاقل.
-
کهل
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (ص .) مسن ، سالخورده .
-
واژههای مشابه
-
کهل گردیدن
لغتنامه دهخدا
کهل گردیدن . [ ک َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دوموی شدن : اکتهال ؛ کهل گردیدن . (منتهی الارب ). رجوع به اکتهال و کهل شود.
-
کهل بلاغی
لغتنامه دهخدا
کهل بلاغی . [ ک ُ هَُ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتش بیک است که در بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع است و 245 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
حسن کهل
لغتنامه دهخدا
حسن کهل . [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است جز دهستان سهندآباد، بخش بستان آباد شهرستان تبریز، 20هزارگزی جنوب بستان آباد، 15هزارگزی شوسه ٔ بستان آباد به تبریز. جلگه ٔ سردسیر. سکنه ٔ آن 366 تن شیعه ٔ ترک زبان . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراع...
-
خرابه کهل
لغتنامه دهخدا
خرابه کهل . [ خ َ ب ِ ک ُ هَُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل . واقع در 12هزارگزی جنوب باختری اردبیل در مسیر شوسه ٔ تبریز به اردبیل . این ناحیه کوهستانی و معتدل و دارای 89 تن سکنه ٔ ترک زبانست . آب آن از چشمه و محصولاتش غل...
-
کهل بلاغ
واژهنامه آزاد
کهل بلاغ چشمه ای در پای کوه پیرگوزل هشترود