کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کهد
لغتنامه دهخدا
کهد. [ ک َ ] (ع اِ) جهد و کوشش . (ناظم الاطباء). جهد، و گویند: اصابه کهد و جهد، به یک معنی . (از اقرب الموارد). || مشقت . (ناظم الاطباء).
-
کهد
لغتنامه دهخدا
کهد. [ ک َ ] (ع مص ) شتافتن درازگوش . (از منتهی الارب ) (آنندراج ): کهد الحمار کهداً و کهداناً؛ دوید و شتافت درازگوش . (از اقرب الموارد). کهد کهداً وکهداناً؛ شتافت . (از ناظم الاطباء). || شتابانیدن درازگوش را، لازم و متعدی . (از منتهی الارب ) (از آنن...
-
جستوجو در متن
-
کهدان
لغتنامه دهخدا
کهدان . [ ک َ هََ ] (ع مص ) دویدن خر. (تاج المصادر بیهقی ). کَهْد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به کهد شود.