کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کهال
لغتنامه دهخدا
کهال . [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کَهْل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کهل شود.
-
کهال
لغتنامه دهخدا
کهال . [ ک ُ ] (اِخ ) جادوگری جاهلی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جادوگری از تازیان در جاهلیت . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
کحال
لغتنامه دهخدا
کحال . [ ک َح ْ حا ] (ع ص ) سرمه کش یعنی کسی که سرمه ٔ دوا به چشم مردم کشیدن پیشه ٔ او باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کسی که کحل (سرمه ) به چشم اشخاص می کشد. سرمه کش . در قدیم کحال به کسی گفته می شد که هم سرمه به چشم کسان می کشید و هم جراحات و امرا...
-
کحال
لغتنامه دهخدا
کحال . [ ک ِ ] (ع اِ) سنگ سرمه . || سرمه . || مهره ٔ افسون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
کحال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] kahhāl ۱. [منسوخ] پزشک متخصص در بیماریهای چشم؛ چشمپزشک.۲. [قدیمی] سرمهکننده.
-
کحال
فرهنگ فارسی معین
(کَ حّ) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - سرمه کننده . 2 - چشم پزشک .
-
جستوجو در متن
-
کهل
لغتنامه دهخدا
کهل . [ ک َ ] (ع ص ) مرد نه پیر نه جوان . (ترجمان القرآن ). دوموی . دومویه . نیم عمر. میانه سال . (زمخشری )(از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مرد سیاه سپیدموی باوقار، یا مرد میانه سال ، یا آنکه از سی و سی وچهار درگذشته باشد تا پنجاه ویک رسیده باشد. گوین...