کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کن و واکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حرکت کن
فرهنگ واژههای سره
بجنب
-
عجله کن
فرهنگ واژههای سره
شتاب کن
-
بوم کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بومکند› [قدیمی] bumkan آغلی که در زمین یا کوه درست کنند برای جا دادن گوسفندان.
-
ویران کن
لغتنامه دهخدا
ویران کن . [ک ُ ] (نف مرکب ) ویران کننده . خراب کننده : زآباد کشیده جان به ویران ویران کن خان ومانم این است .نظامی .
-
کارچاق کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی. فارسی] [عامیانه، مجاز] kārčāqkon ١. واسطۀ معامله؛ دلال.٢. کسی که معمولاً با گرفتن رشوه کاری را روبهراه میکند.
-
کفش کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kafškan جایی که در آن کفشها را از پا درآورند.
-
extractor
استخراجکُن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] دستگاهی که عمل استخراج با آن انجام میشود
-
toaster
برشتهکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] دستگاهی که با آن نان را گرم یا برشته کنند
-
cooler
خنککن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسى شيمى] دستگاهی برای خنک کردن یک مایع یا جامد
-
بنه کن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ) (اِمر.) حرکت دسته جمعی یک خانواده یا یک دسته از جایی به جایی .
-
جامه کن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ) (اِمر.) سربینه ، رخت کن حمام .
-
غلبه کن
فرهنگ فارسی معین
(غُ لْ بِ کَ) (اِ.) (عا.) از بیخ کنده شدن .
-
کت کن
فرهنگ فارسی معین
(کَ. کَ) (ص فا.) کاریزکن ، مقنی .
-
دست کن
لغتنامه دهخدا
دست کن . [ دَ ک َ ] (نف مرکب ) دست کننده . کننده ٔ دست . || (اِ مرکب ) حنائی را گویند که بعد از رنگ دادن از دست کنند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || آب که با آن دست شسته باشند : به ناخن طاس آبی از ته گردچو آب دست کن باید برآورد.شفیع اثر.
-
سرخشک کن
لغتنامه دهخدا
سرخشک کن . [ س َ خ ُ ک ُ ] (اِ مرکب ) آنچه با آن سر خشک کنند.