کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کنیه
/konye/
معنی
لقبی برای تعظیم و تکریم که در اول آن «اب»، «ابن»، «ام»، یا «بنت» میآمد، مانندِ ابوالحسن و امکلثوم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تخلص، عنوان، لقب، نام
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنیه
لغتنامه دهخدا
کنیه . [ ک ُ / ک ِ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) کنیت . کنیة. و رجوع به کنیت و ماده ٔ بعد شود.
-
کنیه
واژگان مترادف و متضاد
تخلص، عنوان، لقب، نام
-
کنیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کنیَة، جمع: کنی] ‹کنیت› konye لقبی برای تعظیم و تکریم که در اول آن «اب»، «ابن»، «ام»، یا «بنت» میآمد، مانندِ ابوالحسن و امکلثوم.
-
کنیه
فرهنگ فارسی معین
(کُ یَ یا یِ) [ ع . کنیت ] (اِ.) لقب ، بَرنام .
-
کنیه
دیکشنری فارسی به عربی
صفة , عنوان , کنية , لقب
-
واژههای مشابه
-
کنیة
لغتنامه دهخدا
کنیة. [ ک ُ / ک ِ ی َ ] (ع اِ) لفظی که بدان شخصی را خوانند... یقال : «ابوفلان »کنیته . و کذا«ام فلان »... ج ، کُنی ̍. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نامی است که به شخص دهند تعظیم را مانند ابوحفص و ابوالحسن و یا اینکه نشانی برای او باشد و در نزد عل...
-
کنية
دیکشنری عربی به فارسی
نام , اسم , لقب , نامگذاري , وجه تسميه , کنيه , نام خودماني , کنيه دادن , ملقب کردن
-
هم کنیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹همکنیت› hamkine دو یا چند تن که دارای یک کنیه باشند.
-
کنیه دادن
دیکشنری فارسی به عربی
کنية
-
کنیه حضرت علی
واژهنامه آزاد
ابو تراب.
-
جستوجو در متن
-
nicknack
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عروسک، کنیه، کنیه دادن، ملقب کردن
-
nickname
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نام مستعار، کنیه، نام خودمانی، کنیه دادن
-
مکنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mokannā کنیهدادهشده؛ کنیهدار.