کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کنیف
/kanif/
معنی
۱. ظرف سفالی شبیه گلدان که در گهواره قرار داده میشود تا ادرار در آن جمع شود: ◻︎ در چشم دوستان تو گیتی بهشت باد / عالَم به دشمنان تو بر تنگ چون کنیف (قطران: ۱۹۳).
۲. (صفت) [قدیمی] بیارزش؛ پست: ◻︎ گردد از رای ناصواب و سخیف / خیره بسیار خوار گرد کنیف (سنائی۱: ۳۹۳).
۳. [قدیمی] سپر.
۴. [قدیمی] سایبانی که از شاخههای درخت برای چهارپایان درست کنند.
۵. [قدیمی] نهانخانه.
۶. [قدیمی] مستراح.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
canopy
-
جستوجوی دقیق
-
کنیف
لغتنامه دهخدا
کنیف . [ ک َ ] (اِ) ظرفی سفالین شبیه به گلدان که درون آن لعاب داده شده است و در گهواره می گذارند تا ادرار کودک در راه «لله » در آن جمع شود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). ظرفی سفالین که بر گهواره نهند بول و غائط کودک را. ظرفی سفالین که به زیر گاهو...
-
کنیف
لغتنامه دهخدا
کنیف . [ ک َ ] (ص ) کِنِف . کنفت . (فرهنگ فارسی معین ) : صفت صنعتش کثیف و کنیف وقت و ذوقش بدل رکیک و ضعیف .حدیقه (از فرهنگ فارسی ایضاً).
-
کنیف
لغتنامه دهخدا
کنیف . [ ک َ ] (ع ص ، اِ) پوشش . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). پوشش پرده . (فرهنگ فارسی معین ). || نهانخانه و خلاجای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نهانخانه . مستراح . (فرهنگ فارسی معین ). || ...
-
کنیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: کنف] kanif ۱. ظرف سفالی شبیه گلدان که در گهواره قرار داده میشود تا ادرار در آن جمع شود: ◻︎ در چشم دوستان تو گیتی بهشت باد / عالَم به دشمنان تو بر تنگ چون کنیف (قطران: ۱۹۳).۲. (صفت) [قدیمی] بیارزش؛ پست: ◻︎ گردد از رای ناصواب و سخیف...
-
کنیف
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پوشش ، پرده . 2 - سپر. 3 - مستراح .
-
واژههای مشابه
-
کِنیف
لهجه و گویش تهرانی
ظرف ادرار( در ننو)،لگنچه( ادرار بچه)
-
واژههای همآوا
-
کِنیف
لهجه و گویش تهرانی
ظرف ادرار( در ننو)،لگنچه( ادرار بچه)
-
جستوجو در متن
-
کنف
لغتنامه دهخدا
کنف . [ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کَنوف و کَنیف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). و رجوع به کُنُف و کَنیف شود.
-
کنف
لغتنامه دهخدا
کنف . [ ک ُ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کَنوف و کنیف . (ناظم الاطباء). ج ِ کَنیف . (اقرب الموارد). ج ِ کنیف . مستراحها. مبالها. (فرهنگ فارسی معین ) : «و این نام غایط از آن افتاد که عرب را کنف نبود در جدران ،در زمان اول به صحرا می شدند...». (کشف الاسرار ج 2 ...
-
خلاء
لغتنامه دهخدا
خلاء. [ خ َ ] (ع اِ) آب دست جای . متوضاء. کنیف . مبرز. مستراح . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
مرحضة
لغتنامه دهخدا
مرحضة. [ م ِح َ ض َ ] (ع اِ) آبدست دان . (منتهی الارب ). ظرفی که در آن وضو می گیرند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مرحاض . مغتسل . (متن اللغة). کنیف . (از اقرب الموارد).
-
مرفق
لغتنامه دهخدا
مرفق . [ م ِ ف َ ] (ع اِ) مطبخ . || جای آبریز. جای برف انداختن . (ناظم الاطباء). || مبال . متوضا. آبخانه . (مهذب الاسماء). خلاجای . || کنیف . مَرغَج (در تداول مردم قزوین ). جای بول کودک در گهواره . ج ، مَرافق . رجوع به مرافق شود.