کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنکاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کنکاش
/kankāš/
معنی
۱. شور؛ مشورت.
۲. جستجو؛ تفحص.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
رایزنی، شور، کنگاش، مشورت
فعل
بن گذشته: کنکاش کرد
بن حال: کنکاش کن
دیکشنری
brainstorming, counsel, deliberation, dialog, dialogue, discussion, forum, guidance, set-to, talk
-
جستوجوی دقیق
-
کنکاش
واژگان مترادف و متضاد
رایزنی، شور، کنگاش، مشورت
-
کنکاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مغولی] ‹کنکاج› kankāš ۱. شور؛ مشورت.۲. جستجو؛ تفحص.
-
کنکاش
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) مشورت ، شور، کنکاج هم گفته می شود.
-
کنکاش
واژهنامه آزاد
مشورت. تحقیق
-
واژههای مشابه
-
کنکاش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استشر , متعمد
-
جستوجو در متن
-
شور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شَور] šo[w]r مشورت؛ کنکاش.〈 شور کردن: (مصدر لازم) مشورت کردن؛ کنکاش کردن؛ رای زدن.
-
مشورت
فرهنگ واژههای سره
کنکاش، رایزن
-
تشاور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašāvor با هم مشورت کردن؛ با هم کنکاش کردن.
-
شور
واژگان مترادف و متضاد
رایزنی، کنکاش، کنگاش، مشاوره
-
جانقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] jānaqi مشورت؛ کنکاش؛ صلاحدید.
-
مباطنة
لغتنامه دهخدا
مباطنة. [ م ُ طَ ن َ ] (ع مص ) کنکاش کردن . (منتهی الارب ). با کسی کنکاش کردن . (از ناظم الاطباء).
-
مشاوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشاوَرَة] mošāvere ۱. با هم مشورت کردن؛ کنکاش کردن.۲. رایزنی.
-
غارواچکولی
واژهنامه آزاد
جستجو کردن و کنکاش مکانی بصورت پنهانی