کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنوزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کنوزه
/ka(o)nuze/
معنی
پنبۀ زدهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنوزه
لغتنامه دهخدا
کنوزه . [ ک َ / ک ُ / ک ِ زَ / زِ ] (اِ)پنبه ٔ برزده و حلاجی کرده . (برهان ) (آنندراج ). پنبه ٔ نرم . (فرهنگ رشیدی ). پنبه ٔ نرم و آن را کنوزه نیز گویند و به ضم کاف اصح است چه کنوزه بوده یعنی ؛ کمان زده چه بزه به لغت دری و تبری به معنی زده آمده است ....
-
کنوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ka(o)nuze پنبۀ زدهشده.
-
کنوزه
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کُ زَ یا زِ) (اِ.) پنبة بر زده و حلاجی کرده ، پنبة نرم .
-
جستوجو در متن
-
ابوالهیذام
لغتنامه دهخدا
ابوالهیذام .[ اَ بُل ْ هََ ] (اِخ ) کلاب بن حمزة العقیلی . حرّانی نحوی لغوی . وی از اهل حرّان بود و مدتی در بادیة اقامت گزید و گویند او معلم کتاب بود و به ایام قاسم بن عبیداﷲبن سلیمان به بغداد شد و قاسم را مدح گفت . و او عالم بشعر بود و خط او معروف ا...