کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کنة
لغتنامه دهخدا
کنة. [ ک َن ْ ن َ ] (ع اِ) زن پسر یا زن برادر. ج ، کَنائِن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از دهار) (مهذب الاسماء).
-
کنة
لغتنامه دهخدا
کنة. [ ک ِن ْ ن َ ] (ع اِ) کِن ّ. پوشش هر چیزی و پرده ٔ آن . ج ، اَکنان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر چیزی که بدان چیزی رانگاه دارند و هر چه بدان چیزی را بپوشانند و پرده وچتر و سایبان . (ناظم الاطباء). || سرای و خانه . (از منتهی الارب ). || ...
-
کنة
لغتنامه دهخدا
کنة. [ ک ُن ْ ن َ ] (ع اِ) کنه . سایبان . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیچه یعنی پوشش بالای در خانه یا سایبان بالای در. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خانه ٔ خرد اندرون خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا...
-
کُنَّه
لهجه و گویش بختیاری
konna کُنده.
-
کِنَه
لهجه و گویش بختیاری
kena کَنِه.
-
کُنه
لهجه و گویش بختیاری
ko:na کهنه، پارچه مندرس.
-
کَنه
لهجه و گویش تهرانی
سِمِج
-
acarophobia
کنهترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[دامپزشکی - پاتوبیولوژی] ترسِ مرضی از کنه
-
acariasis, acarinosis
کنهزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[دامپزشکی - پاتوبیولوژی] آلودگی به کنهسانان و بروز نشانههای ناشی از این آلودگی
-
acarine
کنهسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[دامپزشکی - پاتوبیولوژی] هر عضو از گروه کنهسانان
-
acarina
کنهسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[دامپزشکی - پاتوبیولوژی] راستهای از بندپایان، شامل هیرهها و کنهها
-
acaricide, miticide
کَنهکُش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مادهای شیمیایی که از آن برای از بین بردن کنه استفاده میشود
-
موی کنه
لغتنامه دهخدا
موی کنه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) منقاش . موکنه . موی کن . موچین . موی چینه . منتاخ . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به موی چینه و موی چین و موی کن شود.
-
بَق کَنّه
لهجه و گویش بختیاری
baq kanna تاول زده.
-
مث کنه
لهجه و گویش تهرانی
سِمِج