کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
curative
علاجکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ویژگی آنچه باعث درمان بیماری یا بهبود آن میشود
-
آراسته کننده
لغتنامه دهخدا
آراسته کننده . [ ت َ / ت ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آراینده . مزیِّن . پیراینده .
-
آرایش کننده
لغتنامه دهخدا
آرایش کننده .[ ی ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) زاین . آرایشگر.
-
پیکر کننده
لغتنامه دهخدا
پیکر کننده . [ پ َ / پ ِ ک َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مصوِّر. (دهار). صورت ساز. || پیکرساز. مجسمه ساز.
-
درنگ کننده
لغتنامه دهخدا
درنگ کننده . [ دِ رَ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) تأخیر کننده . تأمل کننده . لابث (دهار). لَبِث . (منتهی الارب ). معوِّق . (منتهی الارب ). رجوع به درنگ کردن در تمام معانی شود.
-
روایت کننده
لغتنامه دهخدا
روایت کننده . [ رِ ی َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) راوی . (دهار). راوی . راویة. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). نقل کننده . حکایت کننده : واز فرزندان نعیم بن سعد روایت کنندگانیم . (تاریخ قم ص 278). و رجوع به روایت و روایت کردن و روایة شود.
-
شتابی کننده
لغتنامه دهخدا
شتابی کننده . [ ش ِ ک ُ ن َ دَ / دِ] (نف مرکب ) شتابنده . آنکه شتاب به کار دارد. مُستَهدِج . مُقرَنصِف . قَبین ؛ شتابی کننده در امور خود. هَثهاث . هَقهاق ؛ شتابی کننده ٔ در امور. (منتهی الارب ).
-
شرکت کننده
لغتنامه دهخدا
شرکت کننده . [ ش ِ ک َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) کسی که در شرکتی سهیم شود. || همراهی کننده . همکاری کننده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شفاعت کننده
لغتنامه دهخدا
شفاعت کننده . [ ش َ ع َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) شافع. خواهشگر. شفاعت کن . درخواستگر. (یادداشت مؤلف ). ورفان و شفیع و درخواست کننده . (از ناظم الاطباء).
-
مهربانی کننده
لغتنامه دهخدا
مهربانی کننده . [ م ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) عاطف . (منتهی الارب ). مشفق . که محبت کند.
-
مرمت کننده
لغتنامه دهخدا
مرمت کننده . [ م َ رَم ْ م َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) تعمیر کننده . اصلاح کننده . دریابنده .
-
مست کننده
لغتنامه دهخدا
مست کننده . [ م َ ک ُ ن َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنچه سبب مستی شود. سکرآورنده . سَکَر. (دهار) (منتهی الارب ) : منفعت شراب مست کننده ، طعام را هضم کند... (نوروزنامه ص 102). مُخفِس ؛ شراب زودمست کننده . (منتهی الارب ). و رجوع به مست کردن شود.
-
مسموم کننده
لغتنامه دهخدا
مسموم کننده . [ م َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) که ایجاد مسمومیت کند. که زهر خوراند یا در بدن درآورد. || دارای اثر سم . که ورودش در بدن حیوان یا انسان یا گیاه ایجاد مسمومیت کند.- هوای مسموم کننده ؛ هوای آلوده به گازها و مواد سمی ، از قبیل اکسید ...
-
ملامت کننده
لغتنامه دهخدا
ملامت کننده . [ م َ م َ ک ُ ن َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ملامتگر. نکوهش کننده . نکوهنده . سرزنش کننده : خدای عزوجل صفت مؤمنان یاد کرد و گفت ایشان از ملامت کنندگان نترسند. (کشف المحجوب هجویری چ لنینگراد ص 69). و سنت بار خدای عالم جل جلاله همچنین رفتست که...
-
افشا کننده
لغتنامه دهخدا
افشا کننده . [ اِک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آشکارکننده . افشاگر.