کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنش گُوه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
action variable
متغیر کنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] انتگرالی زمانی که تحول سامانۀ فیزیکی را در فضای فاز نشان میدهد متـ . انتگرال کنش action integral
-
unity of action
وحدت کنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] یکی از وحدتهای سهگانۀ نظام نمایش ارسطویی که براساس آن کنش نمایش بر پایۀ یک پِیرنگ مشخص پیریزی میشود
-
agonist
همکنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] 1. دارویی که موافق با اثر داروی دیگر عمل کند 2. عضلهای که باعث شروع حرکت در بدن شود
-
action 4
کنش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] 1. اثرگذاری نیرو بر جسم 2. انتگرال زمانی مـربوط به تحـول هـر سامانۀ فیزیکی در فضای مکان ـ تکانه
-
performance 2
کنش 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← کنش زبانی
-
community action
کنش اجتماع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] کنش هدفمند اجتماع برای احقاق حقوق یا مقابله با تهدیدهایی که علیه آن صورت میگیرد
-
کنشپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← پذیرا
-
perlocutionary act, perlocutionary effect
کنش تأثیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] تأثیر بیان جمله بر شنونده
-
collective action
کنش جمعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] کنشی که براساس اشتراک نظر اعضای یک جمع یا گروه یا اکثریت آنها صورت پذیرد
-
linguistic performance
کنش زبانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بهکارگیری قواعد توانش زبانی درگفتار یا نوشتار یا زبان اشاره متـ . کنش 2 performance 2
-
speech act
کنش گفتاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← کنش گفتاری مستقیم
-
locutionary act
کنش مفهومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بیان جمله بهقصد انتقال معنای صریح یا تحتاللفظی آن
-
illocutionary force
کنش منظوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بیان جملات بهمنظور انجام دادن اعمالی نظیر قول دادن، متهم کردن، نامیدن و جز آن در قراردادهای اجتماعی
-
local action
کنش موضعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] خوردگی ناشی از کنش پیلهای موضعی ایجادشده در سطح فلز
-
acting out
کنشنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] رفتاری آشکار در زندگی روزانه که مفری برای بیان تعارضهای هیجانی ناهشیار است