کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
collective action
کنش جمعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] کنشی که براساس اشتراک نظر اعضای یک جمع یا گروه یا اکثریت آنها صورت پذیرد
-
linguistic performance
کنش زبانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بهکارگیری قواعد توانش زبانی درگفتار یا نوشتار یا زبان اشاره متـ . کنش 2 performance 2
-
speech act
کنش گفتاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← کنش گفتاری مستقیم
-
locutionary act
کنش مفهومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بیان جمله بهقصد انتقال معنای صریح یا تحتاللفظی آن
-
illocutionary force
کنش منظوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بیان جملات بهمنظور انجام دادن اعمالی نظیر قول دادن، متهم کردن، نامیدن و جز آن در قراردادهای اجتماعی
-
local action
کنش موضعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] خوردگی ناشی از کنش پیلهای موضعی ایجادشده در سطح فلز
-
acting out
کنشنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] رفتاری آشکار در زندگی روزانه که مفری برای بیان تعارضهای هیجانی ناهشیار است
-
agent 3
کنشوَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] کنشگری که قابلیت انجام دادن کار هدفمند یا اِعمال قدرت سیاسی را دارد
-
agency 5
کنشوَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] قابلیت انجام دادن کار سیاسی هدفمند یا اِعمال قدرت سیاسی
-
نیکی کنش
لغتنامه دهخدا
نیکی کنش . [ ک ُ ن ِ ] (ص مرکب ) نیک رفتار. نیکوفعال . مقابل بدکنش : چو نیکی کنش باشی و بردبارنباشی به چشم خردمند خوار. فردوسی .بپرسیدش از راد و خردک منش ز نیکی کنش مردم و بدکنش .فردوسی .
-
gene action
ژنکنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] کارکرد یک ژن در تعیین رُخنمود یک فرد
-
action potential
پتانسیل کنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] تغییر گذرا و پیشروندۀ پتانسیل الکتریکی در امتداد غشاهای تحریکپذیر در هنگام فعالیت
-
interaction 1
برهمکنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] انتقال و تبادل انرژی میان دو ذره یا بین ذره و موج
-
هم کنش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamkoneš همکار؛ همکردار.
-
action integral
انتگرال کنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← متغیر کنش