کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنسول یار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کنسول یار
/konsulyār/
معنی
نایب کنسول؛ ویسکنسول.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنسول یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. فارسی] (سیاسی) [منسوخ] konsulyār نایب کنسول؛ ویسکنسول.
-
واژههای مشابه
-
کنسول خانه
لغتنامه دهخدا
کنسول خانه . [ ک ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محل کنسول . کنسول گری . و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
کنسول گری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. فارسی] (سیاسی) konsulgari اداره یا محل کار کنسول.
-
کنسول گری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) [ فر - فا. ] (اِ.) اداره یا محل کار کنسول .
-
ویس کنسول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: vice-Consule] (سیاسی) [منسوخ] viskonsul نایب کنسول؛ کاردار.
-
کنسول بازی
واژهنامه آزاد
دستگاه بازی . دستگاه ای که آدم را سرگرم می کند
-
واژههای همآوا
-
کنسولیار
لغتنامه دهخدا
کنسولیار. [ ک ُ ] (اِ مرکب ) معاون کنسول . ویس قنسول . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کنسول به معنی اول شود.
-
جستوجو در متن
-
ویس قنسول
لغتنامه دهخدا
ویس قنسول . [ ق ُ ] (فرانسوی ، اِ) معرب ویس کنسول . قنسول یار. نایب قنسول . کنسول یار. رجوع به ویس کنسول شود.
-
بستانی
لغتنامه دهخدا
بستانی . [ ب ُ ] (اِخ ) سلیم . (1848 - 1884 م .) نخستین فرزند بطرس بستانی است . وی در دهکده ٔ عبیه متولد شد وعلوم عربی را نزد شیخ ناصیف یازجی آموخت و زبانهای ترکی و انگلیسی و فرانسوی را نزد مشهورترین استادان فراگرفت ، در سال 1862 م . به سمت ترجمان کن...